آیا با کتک میتوان یک نفر را به کیش و آیین خاصی رهنمون کرد؟ | با ذکر بخشهایی از داستان “تغییر کیش یهودیان” نوشتهی “فیلیپ راث” و خاطرهای واقعی از دوست خوبم “علی دادخواه”
داستان
برادر بزرگتر | سوژهای برای ساخت یک فیلم کوتاه با موضوع فداکاری
حکایت داستان کوتاهی که پنج سال پیش نوشتم و حالا به این نتیجه رسیدم که اگر یک فیلم کوتاه شود، بهتر است.
بخشهایی زیبا از رسالهی “مباحثهی شب و روز” نوشتهی خواجه عبدالله انصاری که خواندن آن میتواند روح و جان شما را جلا داده و شما را جزو شیفتگان معنویت شب قرار دهد.
کرمهای گلوگاه!
چرا هر کس و ناکسی نمیتواند هر کاری را به این بهانه که دوست دارد و دلش میخواهد انجام بدهد و کلمهی زیبای “آزادی” را در توجیه رفتارهای غیرقابل قبولش سر ببرد؟!
ووراریفیلیای اسرائیلی!
ویکیپدیا افاضات فرمودند که چون در دنیای واقعی کسی نمیتواند دیگری را از روی شهوت ببلعد، ووراریفیلیا را در اینترنت، در قالب داستانها، نقاشی و مانند اینها نشان میدهند. امّا ووراریفیلیای اسرائیلی، یک داستان فانتزی نیست!
آزادی و هپروت! (شاید طنز)
یک مکان پر درختی بود که همه بهش میگفتند جنگل. توی این جنگل جک و جانورها داشتند زندگیشان را میکردند که ناگهان یک بُز شعار “آزادی” سر داد و فضای جنگل را ملتهب کرد!
حتی زنبورهایی که از دانشگاه جنگل شرقی، فارغالتحصیل میشدند، با اینکه فقط سه واحد درسی را با استاد گرگ بالاندیدهی هفتخط گذرانده بودند، سعی میکردند با ویزویز کردن، زوزه بکشند!
ای کاش کمتر نامرئی شده بودیم!
داستانی گفتوگومحور که شخصیتهای اصلی آن دو خواهر و برادر خردسال اهل نوار غزه هستند.
نوشتن در زیر آوای بمبها و هیاهوی گلولهها!
آنچه امروز در فلسطین و مخصوصاً در نوار غزّه میگذرد را چه کسانی میتوانند به درستی روایت کنند؟
اثر معجزهوار همدلی را دریابیم!
مشکل مهاجرت نخبگان و نوابغ به خارج از کشور، حلشدنی نیست مگر اینکه مسئولان بتوانند از عهدهی همدلی با نخبگان و تعامل سازنده و اثربخش با آنها برآیند.