• اشاعه‌ی فحشا!

اوضاع چیزهایی که در سطح جامعه می‌بینیم آن‌قدر خراب است که وقتی می‌خواهیم در موردشان بنویسیم برخی برنمی‌تابند. همین‌که در موردشان می‌نویسی برخی می‌گویند داری اشاعه‌ی فحشا می‌کنی! یعنی آن چیزی که در سطح جامعه دارد رخ می‌دهد را می‌توان دید و اشاعه‌ی فحشا هم به حساب نمی‌آید ولی گویا اگر درباره‌اش بنویسی می‌شود اشاعه‌ی فحشا!

  • خودت هم که گذاشتی!

بخشی از یک فیلم که در آپارات دیده بودم را جدا کردم و برای تذکر در خصوص این‌که در آپارات چه می‌گذرد و کسی هم عین خیالش نیست در ویراستی بارگذاری کردم. یکی متلک انداخت که خودت هم که گذاشتی! و یکی هم گفت لازم نیست با این جزئیات فیلم بگذاری قبل از گذاشتن فیلم ماتش کُن!

  • تارش کُن!

و دیگری هم در زیر آن فیلم نوشت که اگر هدف آگاه‌سازی هست، با تار کردن تصویر منتشرش کُن!

  • پاسخی که در ویراستی به این دوستان دادم:

  • شیوع بی‌سابقه‌ی هُرهُری‌مذهب‌ها:

این دوستان نگرانی که می‌آیند می‌گویند ماتش کُن، تارش کُن، مرا به یاد کبک‌هایی می‌اندازند که سرشان را زیر برف می‌کنند تا نبینند دور و اطرافشان چه‌خبر است و همین مسئله هم باعث می‌شود که زودتر از هر جانور دیگری در طبیعت، شکار شوند!

نکته‌ی جالب این‌که همین افراد، نسبت به بلای خانمان‌سوزی که دارد بر سر حیا و عفت زن ایرانی و غیرت مرد ایرانی می‌آید، خنثی‌ترین و منفعل‌ترین هستند. حالا امثال من اگر در حد دو کلمه واکنش نشان می‌دهیم، آن‌ها همین کار را هم نمی‌کنند و فکر می‌کنند همین که بین خودشان یواشکی اعلام انزجار کنند، البته اگر همین‌کار را هم بکنند، کافی است!

  • اثر شترمرغ!

افسانه‌ای قدیمی حاکی از آن است که هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر شن فرو می‌برد بدین گونه به‌گمان خود از شر دشمن در امان است. اثر شتر مرغ نوعی سوگیری شناختی است که ذهن مایل است از برخی مسائل دائما چشم‌پوشی کند و اصطلاحا خودش را قایم کند. در این گونه مواقع فرد ترجیح می‌دهد سرش را مثل کبک زیر برف پنهان کند!

می‌توان گفت که این دوستانی که می‌گویند ماتش کُن و یا تارش کُن، به اثر شترمرغ دچار هستند!

☆البته شترمرغ این‌قدر احمق نیست که سرش را از ترس زیر شن فرو کند و در واقعیت اگر این‌کار را می‌کند برای این است که از گرم شدن یکسان تخم‌هایش که در زیر ماسه‌ها هستند، اطمینان حاصل کند!

  • معضل مضحک دیگر این روزها!

در حالی‌که این‌روزها انواع پرده‌دری‌‌های تصویری و کلامی را در سطح شهر شاهد هستیم، ویراستی از آن ور بوم افتاده است و کارش به جایی رسیده است که خیلی از کلمات مرسوم را هم برای این‌که ملّت زبانم لال و خدای نخواسته به گناه نیفتند، سانسور کرده و به جایش ستاره می‌گذارد. وقتی ویراستی را منتشر می‌کنی، می‌بینی کلمه‌هایی ستاره شده‌اند که امکان ستاره شدنشان به عقل جن هم نمی‌رسد، چه برسد به عقل آدمیزاد. تصاویری که در ادامه می‌آورم، مربوط به وقتی است که ویراستی به جای کلمه‌ی “پستان”، ستاره گذاشت و اعتراض بنده به این ماجرا:

خلاصه:

این روزها اگر از فشار تناقض‌هایی که می‌بینیم دق نکنیم، هنر کرده‌ایم. کار فرهنگی هر روز سخت‌تر می‌شود. حالا از هر دو طرف باید حرف بشنویم. هم از آن طرفی که با دزدی، فساد، فحشا، اباحه‌گری، عشوه‌گری و بی‌غیرتی دارد جامعه را به بیراهه می‌برد و هم از آن طرف خنثی، منفعل و بی‌طرفی که تا می‌خواهی از این چیزها بنویسی می‌گوید ماتش کُن، تارش کُن! خدا خودت رحم کن به پروردگار!

  • حُسن ختام: گزیده‌ای از کتاب غربزدگی جلال آل‌احمد که هر روز تازه‌تر از دیروز می‌شود را بخوانید!

 

دسته بندی شده در: