• هویجِ پنسکشوال (همه‌جنس‌گرا)!

چند وقت پیش داشتم یادداشت‌های نوشته شده در سایت ویرگول را می‌خواندم که رسیدم به یک یادداشت بسیار کوتاه و بسیار قابل تامل. یادداشتی که نشان می‌دهد باید به‌شدت نگران فردای فرزندان ایران باشیم. فرزندانی که در هفده‌سالگی، گرایش جنسی خود را پنسکشوال یا همه‌جنس‌گرا تشخیص داده و سگ خود را جزو اعضای خانواده‌شان به حساب می‌آورند!

  • به کجا داریم می‌رویم؟

آیا قصد داریم سکّان فرهنگی کشور را همچنان با همین فرمان پیش ببریم؟ آیا نظام آموزش و پرورش فعلی کشور پاسخگوی نیازهای حیاتی ایران فردا است؟ آیا سند ۲۰۳۰ در حال اجرایی شدن است؟ نمی‌خواهیم فکری به حال تجاوز فرهنگی غرب کنیم؟ تجاوزی که بسامدش به واسطه‌ی مافیای رسانه‌ای غرب و گسترش فعالیت شبکه‌های مجازی بدون چارچوب، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. آیا بودجه‌هایی که تاکنون برای کارهای فرهنگی به سازمان‌های مختلف داده‌ایم در جای خود خرج شده‌ و راهگشا بوده‌اند؟ آیا این بودجه‌ها کافی هستند؟ آیا بودجه، به تنهایی چاره‌گشای تمام زخم‌های فرهنگی کشور است؟ آیا در کنار تخصیص بودجه، نباید کمی هم مدیریت، تیزبینی و خلاقیّت به خرج بدهیم؟ آیا وقت بازخواست کردن و پُشت میز محاکمه نشاندن دستگاه‌های فرهنگ‌ساز و سین جیم کردن آن‌ها که در این چند دهه چه کرده‌اند، فرا نرسیده است؟ آیا خائنان به فرهنگ و اقتصاد کشور که مسببان این وضعیت هستند را نباید محاکمه کرد؟ آیا زمان پایان دادن به مصالحه و مسامحه فرا نرسیده است؟ آیا نباید تاثیر عدم توفیقمان برای ساخت یک اقتصاد قوی را بر روی فرهنگ به بررسی و قضاوت بنشینیم و فکری اساسی به حال اصلاح این نظام اقتصادی شترگاوپلنگی کنیم؟ آیا اگر امام خمینی (ره) بار دیگر زنده می‌شد، دوباره احساس خطر و اعلام خطر نمی‌کرد و فریاد “به داد اسلام برسید” سر نمی‌داد؟!

  • حُسن ختام: به نقل از کتاب “اخلاق به روایت استاد مطهری” به کوشش “محمد کوکب”

تربیت اسلامى اولاً بر اساس فطرت است، یعنى بر اصل وجود یک سلسله استعدادها که باید پرورش یابند بنا شده است و آن استعدادها برخى انسانى محض است و برخى از مشترکات انسان و حیوان است و به علاوه بر اساس هماهنگى استعدادهاست؛ یعنى از نظر اسلام، انسان طورى ساخته نشده که تضادى میان استعدادها و سعادت وى وجود داشته باشد که مجبور باشیم برخى را فداى بعضى بکنیم، مثلاً جسم را فداى روح، فرد را فداى اجتماع، دنیا را فداى آخرت یا بالعکس بکنیم.

و این دو نکته یعنى اصالت فطرت در تربیت و دیگر نظام هماهنگ استعدادها مهم‏ترین اصل تربیتى اسلامى است. البته خود هماهنگى [استعدادها] نیز تحمیلى نیست، بلکه فطرى است. از نظر اسلامى این امکان هست که استعدادهاى فردى و اجتماعى، جسمى و روحى، همه هماهنگ و متعادل رشد کنند و عدالت اخلاقى و اجتماعى همین است .

براى کسى که بخواهد یک طریقه اخلاقى پیش بگیرد و یا کسى که بخواهد عهده‌‏دار تربیت و اصلاحات معنوى جامعه بشود، لازم است که تنها به ظواهر اعمال قناعت نکند بلکه ریشه‌‏ها و پایه‏‌هاى آنها را جست‌وجو نماید. قرآن کریم این اصل را تأیید مى‏‌کند، مى‌‏فرماید: قل کلّ یعمل على شاکلته. یعنى هرکسى هر عملى را انجام مى‏‌دهد بر طبق حالات و صفات درونى خود اوست . [از طرف دیگر] طرز اعمال و رفتار انسان در زندگى، مستقیما بر قلب تأثیر مى‏‌کند. اعمال خیر اخلاقى از قبیل راستى و امانت و عفت و ایثار و یاد خدا قلب را نورانى و فطرت را بیدارتر و زنده‌تر مى‏‌کند [و برعکس،] گناهان و معاصى از قبیل دروغ و خیانت و غیبت و تجاوز به حقوق مردم و بی‌عفتى و بالاخره غفلت از خدا به روى فطرت پرده مى‏‌کشد و آن را خفه مى‏‌سازد. خداوند درباره اهل معصیت مى‏‌فرماید: کلاّ بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون. یعنى درباره آنان سخن مگو که اعمال زشت و ناشایست و پلیدشان بر روى آینه دل‌هایشان زنگار ایجاد نموده است. فایده تربیت این است که آن پایه‌‏ها و اساس‌ها را طورى در روح افراد تکوین مى‏‌کند که هیچ‏گاه اراده انسان متوجه کارهاى زشت و پست نمى‌‏شود، همیشه کارهاى خیر و شایسته و به تعبیر قرآن «عمل صالح» غایت و هدف انسان قرار مى‏‌گیرد.

 

دسته بندی شده در: