با آهنگ چهارفصل ویوالدی بخوانید:
درختان سالم و سربلند باغستان را بنگر!
در بهار پُر از جوانه است، کمکم همه جذب زیبایی شکوفههایش شده و از عطر برآمده از آنها سرشار میشوند. همانگونه که همه جذب شیرینزبانی کودکان نوشکفته و شادمانی و پویایی نوجوانان میشوند و با هر حرکت و لبخند آنها دلشان قیلیویلی رفته و قلبشان جوان میشود.
در تابستان که دیگر خبری از شکوفهها نیست، میوه میدهد. میوههایش را میچینند و از طعم دلنشن میوههایش لذّت میبرند. همانگونه که جوانی به بلوغ و پختگی میرسد و شروع به کار و تلاش میکند تا به خانوادهاش و جامعهاش ثمرهای برساند.
هر چه به پاییز نزدیک شود، از میوه دادن باز میماند ولی همچنان سالم و سر حال است و از سایهاش لذت میبرند و از تماشای برگهایش که کمکم از سبزینگی رو به رنگارنگ شدن مینهند حظ میکنند. میانسال را بنگر. او هم رنگ موهایش چون رنگ برگهای درخت در پاییز تغییر میکند و موهای جوگندمیاش، زیباتر و جذابترش میکنند. میانسال نیز دیگر کمکم وقت ثمردهیاش تمام میشود ولی همچنان خانواده در زیر سایهاش هستند و سعی میکند سایهاش را بر سر خانوادهاش حفظ کرده و بگستراند.
زمستان فرا میرسد. با آمدن زمستان از آخرین داشتههایش که همان برگهای رنگارنگ و زیبایش باشند نیز دل میکند و سپس سر بر بالین زمینی که از آن بالیده بود و به پشتوانهاش بالنده شده بود، میگذارد و به خوابی عمیق فرو میرود. امّا دلخوش و امیدوار است به بیداری، به بهار و به رستاخیزی دیگر. کهنسال را ببین. موهایش کاملاً سفید و رو به کاستی رفته و بدنش رو به ضعف میل کرده است. او نیز کمکم از هر چه دارد دل میکند و خود را برای خوابیدن در بستر امن زمین آماده میکند. امّا به زندگی دوباره دلخوش است.
آیه ۹ سوره فاطر:
«وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ» و خداست آن که بادها را میفرستد تا ابری را برمیانگیزند، پس آن را به سوی سرزمینی مرده میرانیم و زمین را بعد از مردگیاش به وسیله آن زنده میکنیم، زندهشدن مردگان همینگونه است.