مقدمه:

نویسندگان بد می‌میرند و با مرگ‌شان نوشته‌هایشان نیز به مرور زمان و در کم‌ترین فاصله‌ای از مرگ خودشان، جان می‌دهند و نویسندگان خوب و صاحب اندیشه‌ی پاک و زلال، می‌میرند ولی با مرگ‌شان نوشته‌هایشان تازه جان دوباره می‌یابند و تا قیام قیامت به اهلش جان می‌بخشند.

بدیع‌الزمان فروزانفر و عباس اقبال آشتیانی، هر‌کدام به اندازه‌ی یک کتاب‌خانه کتاب و رساله دارند. امّا متاسفانه غوطه خوردن در لابلای فضای مجازی و سمت‌وسوی رسانه‌ها در معرفی کتاب‌هایی خاص، به ما فرصت سر زدن به آثار امثال این دو بزرگوار را نمی‌دهد.

تا چند روز پیش حتی نمی‌دانستم که این دو بزرگوار در کنار بارگاه حضرت عبدالعظیم آرمیده‌اند.

 

Image1

.
چه برای‌مان آورده‌ای مارکو؟!
.
در این یادداشت قصد دارم یکی از مقالات عباس اقبال آشتیانی را مورد بررسی و تدقیق بیشتر قرار دهم. مقاله‌ای بسيار ساده و بى‌تكلّف با نام «مقدمه انقلاب ایران» که درست است ۷۵ سال از عمر آن می‌گذرد و با وجود این که از آن روز تا به امروز، کشور ایران و جامعه‌‌‎ی ایرانی دچار تحولات و تطورات فراوانی در قالب کودتا، انقلاب و یا جنبش‌های متنوع و متعددی گشته است ولی همچنان در پاره‌ای از بخش‌هایش مصداق کامل داشته و قابل اتکا است. به‌طوری که نشان می‌دهد این تحولات و تطوّرات، نتوانسته است ایران و ایرانی را در تمام شئونات، دستخوش تغییر و یا اصلاح کند. این مقاله در مقدمه‌ی یکی از نشریه‌هایی که ایشان با هزینه ی شخصی خودشان منتشر می‌کردند یعنی مجله یادگار، درج شده است.
.
امّا کمی درباره‌ی مجله‌ی یادگار:
.
به نقل از کتاب «زندگی و زمانه‌ی عباس اقبال آشتیانی» نوشته «لیدا اندیشه»:
«یادگار» متعلق بـه اقبال اولین نشریه مهم تاریخی ایران بود که بین سال های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۸ منتشر می‌شد در طول این پنج‌سال اقبال اغلب به تنهایی مجله‌اش را می‌نوشت و برای ایرانیان تاریخ و میراث شکوهمندشان را فاش می‌کرد. اقبال در سرمقاله‌هایی که برای هر شماره می‌نوشت، دیدگاه‌های خود را دربارهٔ بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی روزگارش به وضوح ابراز می کرد. … در عین آنکه او کاملاً ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران داشت به طور معنی دار قادر به پذیرش و سازگاری و استفاده از ایده‌های جهان مدرن بود.
Image2
.
وقتی این مقاله منتشر شد ایران در چه شرایطی به سر می برُد؟
.
رضاشاه از سال ۱۳۰۰ شمسی تا ۱۳۲۰ بر ایران حکومت کرده و سرانجام با استعفای خویش، سلطنت را به پسرش «محمدرضا» واگذار کرده است. پس از سقوط ديكتاتور و آغاز سلطنت محمدرضا شاه در فاصله سال‌‏هاى ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، به علت ضعف حكومت و ادعاى اعاده مشروطه، مجال فعاليت براى جريان‌‏های سياسى و مذهبى باز شد. مردم بعد از رفع استبدادِ قهّار، نَفَسِ تازه كشيدند و مفرّى دوباره براى ظهور و بروز عقايد سياسى ـ دينى و گسترش شعائر اسلامى پيدا كردند. این مقاله نیز در این فاصله‌ی زمانی رویایی برای انتشار مقالات باز سیاسی منتشر شده است.
.
بزرگترین اتّفاقاتی که بعد از انتشار این مقاله تا زمان زنده بودن عباس اقبال آشتیانی (سال۱۳۳۴) در ایران اتفاق افتاد:
.
  • هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ روزی است که مصدق برای اولین بار به عنوان نخست‌وزیر شناخته شد. دکتر محمد مصدق به عنوان نماینده‌ای پرسابقه در مجلس شورای ملی و در رأس جبهه ملی مطرح بود. او در دوره چهاردهم، درباره ملی‌شدن نفت، سخنرانی‌های متعددی کرد و با تصویب پیشنهاد او، از دادن امتیاز جدید نفت به شوروی جلوگیری شد. مصدق که ریاست کمیسیون نفت را بر عهده داشت و وجاهت ملی او هم در اوج مبارزات ملی‌شدن نفت درخور توجه بود، با نزدیکی به آیت‌الله کاشانی وجهه مذهبی نیز به خود گرفت؛ بنابراین پیشنهاد قبول نخست‌وزیری او مورد استقبال نمایندگان قرار گرفت و او بلافاصله مأمور تشکیل کابینه شد.

.

  • کودتای ۲۸ مرداد، یا عملیات آژاکس، کودتایی بود که در سال ۱۳۳۲ش توسط عوامل خارجی علیه دولت مصدق اجرا شد و با سقوط دولت مصدق، حکومت ایران به سلطنت پادشاهی تبدیل گردید. این کودتا یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌ساز‌ترین حوادث سياسی تاریخ معاصر ایران و سرمنشاء بسياری از حوادث تلخ تاريخی اين سرزمين به شمار می‌آید. کارشناسان، چرخش و انتقال قدرت صورت‌گرفته در این کودتا را، نمونه‌ای ديگر از تلاش استعمار خارجی به مدد استبداد داخلی برای محروم ساختن ملت و کشور ايران از سه مولفه الهام گرفته از آموزه‌های دينی يعنی، استقلال، آزادی و کرامت انسانی می‌دانند. این کودتا یکی از نقاط چرخش و انتقال قدرت، از یک دولت ملی به یک دولت دست‌نشانده خارجی است. به اعتراف تاریخ، به وضوح می‌توان دخالت آمریکا و دست داشتن این کشور را در این کودتا مشاهده کرد. این کودتا، حکومت دکتر مصدق را برانداخت و رژیم دیکتاتوری را جایگزین آن نموده و همه فعالیت‌های سیاسی جامعه را سرکوب کرد.
.
بزرگترین اتّفاقاتی که بعد از انتشار این مقاله و بعد از فوت عباس اقبال آشتیانی (سال۱۳۳۴) در ایران اتفاق افتاد:
.
  • انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم (۶ بهمن سال ۱۳۴۱ش)، رفراندمی بود که توسط محمدرضا شاه پهلوی به بهانه ایجاد اصلاحاتی با هدف تحول در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران، در شش بهمن سال ۱۳۴۱ هجری شمسی برگزار شد و آن‌را انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام نهاد. اساس انقلاب سفید، اصلاحاتی در شش اصل بود. این همه‌پرسی که از طرف آمریکا و توسط محمدرضا شاه در ایران برگزار شد با مخالفت شدید علما و امام خمینی روبرو گردید و امام طی سخنرانی‌ و اعلامیه‌ای مردم را از اشکالات این طرح آگاه نمود و این حرکت امام آغازی برای مبارزه با حکومت پهلوی شد.

.

  • انقلاب اسلامی ایران، قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی، از مراجع تقلید شیعه که موجب سقوط نظام پادشاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش برابر با ۱۹۷۹م شد. آغاز این حرکت با اعتراضات امام خمینی و دیگر علمای دینی به رفتارهای خلاف دین دستگاه حکومتی از سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. در عاشورای سال ۱۳۴۲ش امام خمینی در مدرسه علمیه فیضیه قم سخنرانی کرد و در پی اعتراضات تند به حکومت بازداشت شد. این واقعه موجب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش و حرکت‌های اعتراضی مردم و درگیری با مأموران حکومتی در برخی از شهرهای ایران شد و در نتیجه کشتار برخی معترضان گردید. اعتراض مجدد امام خمینی به لایحه کاپیتولاسیون باعث دستگیری دوباره وی در سیزده آبان ۱۳۴۳ش و تبعیدش به ترکیه و پس از آن نجف گردید. مبارزات انقلابیون در خفا ادامه یافت تا این که درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند آیت‌الله خمینی در آبان‌ماه ۱۳۵۶ش باعث علنی شدن دوباره مخالفت‌های مردم با نظام سلطنتی شد.

.

انتشار مقاله‌ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه‌ اطلاعات (۱۷دی ۱۳۵۶ش) که در آن به مراجع تقلید شیعه و به خصوص امام خمینی توهین شده بود، موجب تشدید حرکت‌های اعتراضی گردید. برخورد خشن و مسلحانه مأموران حکومت پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش در قم به گسترده شدن اعتراضات و سرایت آن به شهرهای دیگر انجامید. از این تاریخ به بعد با برگزاری چهلم کشته‌شدگان واقعه ۱۹ دی قم و کشته شدن تعدادی در ۲۹ بهمن در تبریز یکی پس از دیگری با بزرگداشت چهلم کشته شدگان شهر‌های دیگر، کشور ایران دستخوش درگیری‌های گسترده و سراسری شد. با تشدید اعتراضات مردمی، محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش ایران را ترک کرد.
امام خمینی که از عراق به پاریس تبعید شده بود و با مصاحبه‌ها و پیام‌های خود انقلاب را رهبری می‌کرد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ش به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن همان سال نظام پادشاهی رسماً سقوط کرد.
.
و حالا که:
.
۱۱۶ سال از انقلاب مشروطه می‌گذرد.
۱۰۱ سال از حکومت رضاشاه می‌گذرد.
۷۱ سال از نخست‌وزیری مصدق می‌گذرد.
۶۹ سال از حکومت محمدرضاشاه می‌گذرد.
۶۰ سال از انقلاب سفید محمدرضاشاه می‌گذرد.
۴۴ سال از وقوع انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام‌ خمینی (ره) می‌گذرد.
.
و همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، ۷۵ سال نیز از انتشار مقاله ی «مقدمه انقلاب ایران» عباس اقبال آشتیانی می گذرد، برویم سراغ این مقاله و ببینیم چقدر از چالش‌های این مرد دانشمند و دلسوز واقعی ایران و ایرانی، همچنان به قوت خود باقی است؟
.
آدرس دقیق مقاله:
.
مجله یادگار
شهریور و مهر ١٣٢٦ ذی‌القعده و ذى‌الحجة ١٣٦٦ سپتامبر واكتبر ١٩٤٧
شماره اول و دوم
مسائل روز
مقدمه انقلاب ایران
.
اصل مقاله به‌صورت بولدشده و حرف‌های بنده به‌صورت عادی و بعد‌ از متن اصلی قرار دارد:
.
اوضاع و احوال حاليه مملكت ما مخصوصاً نمایشی که از آن در طهران در پیش انظار جلوه‌گر است هر بیننده دقیقی را به فساد همه چیز مملکت و سیر سریع مردم به سمت انحطاط و زوال واقف می سازد و این امر به قدری واضح و مسلم است که احتیاج به هیچ تحقیق عمیق ندارد و انکار و پرده‌پوشی بر آن نیز ممکن نیست.
.
  • فساد همه‌چیز مملکت، بدون تردید غلوّ شده و غیرمنصفانه است ولی به هر حال کمتر دستگاهی را می‌توان یافت که از فساد تهی باشد.

.

  • سیر سریع مردم به سمت انحطاط و زوال را آیا می‌توان با قاطعیت رد یا تایید کرد؟ وضعیت به گونه‌ای است که در رد و تایید این جمله، می‌توان سند آورد ولی نظر شخصی بنده تایید نسبی این حرف است.

.

بدبختانه وضع چنان شده و به‌هم‌پیوستگی امور اجتماعی و اداری چنین نتیجه داده است که از بام تا شام هیچ کاری در این مملکت صورت نمی‌گیرد مگر آنکه جنبه شر و فساد در آن غالب باشد و فاعلین و عاملین آن خواهی نخواهی مرتکب شرارت و عمل خلاف شوند. از گدای کوچه گرفته تا وزیر وزارتخانه همه روزی هزار دروغ تحویل یکدیگر می‌دهند و از کاسب و تاجر بازار تا مدعیان هدایت افکار و خدمت به جامعه کسی نیست که غیر از طراری و بریدن کیسه‌ی مردم با فریفتن ایشان به قصد تسکین آتش شهوت مال دوستی یا جاه طلبی قصد و غرضی دیگر داشته باشد.

.

  • اکنون از بام تا شام کار صورت می‌گیرد ولی این‌که این کارها چقدر در مسیر حل مشکلات مملکت هستند و چقدر در مسیر مشکل‌آفرینی بیشتر، جای بحث و بررسی دارد.

.

  • الان وضعیت دروغ در کشور ما چگونه است؟ آیا در حال حاضر وزرا و مسئولین جز حرف راست تحویل مردم نمی‌دهند؟

.

  • کاسب و تاجر بازار تا مدعیان هدایت افکار و خدمت به جامعه امروز ایران خیلی بیشتر از آن روز به دنبال فریفتن مردم و تسکین آتش شهوت مال‌دوستی یا جاه‌طلبی‌شان هستند. با ابزارهای جدیدتر و متنوع‌تر به ارمغان آورده شده از طریق پیشرفت علم و تکنولوژی. البته پر واضح است که استفاده از کلمه‌ی “همه” به‌هیچ‌وجه صحیح نبوده و نیست. نه آن روز و نه امروز!

.

اگر کسی منکر این حقایق است یکی از روزنامه‌های روز را بردارد و اخبار و مقالات آن را بخواند و ببیند که چگونه صورت این فساد و تباهی بر صفحات آن منعکس است و چگونه هر روز صورت تازه‌تری از این وضع ناگوار بر آن صفحات نقش می‌بندد.
.
  • الان چه؟ آیا الان خبری از انواع و اقسام فساد در صفحات روزنامه‌ها نیست؟

.

همه از یک‌دیگر می‌پرسند که مسؤل این حال کیست و آیا برای آن می‌توان چاره‌ای اندیشید یا اینکه باید مأیوسانه دست بر دست گذاشت و منتظر تماشای پرده آخر آن که فنا و اضمحلال قطعی قوم ایرانی است نشست؟
.
  • هنوز هم غالب مردم این سوالات را در ذهن می‌پرورانند و یا از همدیگر می‌پرسند و بر سر پاسخ‌های مختلف، بحث و مجادله و کمتر گفت‌و‌گو می‌کنند و یا به پاسخی صحیح و قطعی می‌رسند.

.

قبل از اینکه باین سؤال جوابی به تصوّر خود بدهیم باید خاطر محترم خوانندگان را به اين نكته باريك متوجه کنیم که بقای هر قوم بر صفحه روزگار علل و اسراری دارد که درک آنها به ظاهر برای مردم سطحی ممکن نیست، چه مردم سطحی جز ظواهر چیزی دیگر نمی‌بینند و حکمیت‌های ایشان هم غالباً مبتنی بر اساس همین ظواهر فریبنده و آثار نمایان گذرنده است.
.
  • این حرف هنوز هم کاملاً صحیح است ولی چند نفر از مردم حاضرند سطحی بودن خودشان و حکمیت‌هایشان را بپذیرند؟ و آیا با وجود پیشرفت گسترده در زمینه‌‌ی اسباب توزیع و انتشار اخبار و اطلاعات، مردم امروز از مردم آن روز در رویارویی با مسائل عمیق‌تر هستند؟
.
ما همه خوانده یا شنیده‌ایم و هم اکنون نیز به چشم خود می‌بینیم که تمام اصول زندگانی ما از مدت‌ها قبل که شاید طول آن از يك قرن نیز بیشتر باشد غلط و واهی استبه شكلی كه هيچ يك از آنها در هیچ زمینه و مرحله به اصول صحیحی که بنای زندگانی ملل زنده و متمدن عالم بر آنها قرار دارد شبیه نیست. از سیاست و اقتصاد ما گرفته تا امور اجتماعی و تربیتی و فرهنگی تمام تشکیلات و بناهای ما پا در هوا و ظاهرسازی و معرف بی‌خبری یا شیادی بانیان آنهاست و هیچ‌کدام چیزی نیست که پایه و مایه درستی داشته باشد تا در عین حقارت و نقص ما را باین امید دلخوش بدارد که آن‌ها در آینده بنایی بزرگتر و کامل‌تر خواهند شد و اگر امروز بود و نمودی ندارند لااقل فردا از وجود خود آیندگان را بهره و ثمری خواهند بخشید.
.
  • در این‌جا بدون تردید پرونده‌ی سفیدتری نسبت به آن روز داریم. ولی همچنان در اقتصاد و امور اجتماعی و تربیتی و فرهنگی، پا در هوا هستیم! چرا؟ از یک قرنی که ایشان می‌گویند که ۷۵ سال دیگر نیز سپری شده است چرا ما هنوز توفیق زیادی در این زمینه‌ها کسب نکرده‌ایم؟!
.
این‌حال، چنانکه گفتیم سال‌های سال است دوام دارد اما عجب این است که با وجود غلط بودن همه‌ی اصول زندگانی ما باز قوم ایرانی در عالم باقی مانده و کم و بیش استقلال خود را حفظ کرده است در صورتی که از مقدمات غلط هیچ وقت نباید نتیجه صحيح به دست آید و اصل و پايه بنائی اگر واهی و خراب باشد مسلماً آن بنا دیر یا زود در هم فرو می‌ریزد و دوام و پایداری آن ممکن نمی‌شود!
.
  • آیا قوم ایرانی هنوز هم می‌تواند ادعا کند که کم و بیش مستقل مانده است؟
.
آیا این‌حال تناقض را اگر واقعاً چنین است چگونه می‌توان پذیرفت و آن را به چه طریق و با چه و دلایلی می توان تعلیل کرد؟
به عقيده ما در اوضاع و احوال امروزی ملت ایران برخلاف آنچه ظاهر حکم می‌کند هیچ‌گونه تناقضی نیست و آنچه این ملت را زنده نگاه داشته و بنای حیات و استقلال او هم بر آن قرار دارد این اصول غلط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کنونی که خود محکوم به زوال یا تغییر است نیست، بلکه چیز پرمایه‌تر و با حقیقت‌تری است که ذیلاً به شرح آن مبادرت خواهیم ورزید.
.
  • ابتدا کمی فکر کنید که ایشان به چه چیز پرمایه‌تری می‌خواهد اشاره کند و بعد به سراغ پاسخ ایشان بروید.
.
تشکیلات و تأسیسات فاسد و غلطی که امروز ما داريم و يك مشت قليل مردم نالایق شیاد و معدودی کارگردانان مغرض و مدعی آنها را به نفع خود و مطابق دلخواه دشمنان خارجی ایران می‌گردانند در حکم پیوندهای حرام و قارچ‌های مضری است که بر درخت سالم و تنومند پیکر ملت ایران چسبیده و با مکیدن عصاره حیاتی این درخت پرمایه در صدد خشک کردن ریشه‌ی آنند و با شاخ و برگ‌های زهرآگین و ناهمواری که بتدریج بر پیکر آن درخت رویانده اند چنین ادعا دارند که نماینده حیات ملت ایران تنها ایشانند و دنیا باید هستی ایران را از وجود پلید ایشان قیاس کند.
.
  • حکومت پهلوی به دلخواه دشمنان خارجی ایران اداره می‌شد و بخش زیادی از مشکلاتش از همین مسئله ناشی می‌شد و حکومت امروز ما رو به روی دشمنان خارجی‌اش ایستاده است و زیر بار نسخه‌های آن‌ها نمی‌رود و به همین دلیل هر روز با تحریم‌ها و تنبیه‌های بیشتری رو به رو می‌شود. چگونه است که ما با هر دو ریکرد از زمین تا آسمان متفاوت، از مشکلات واحدی رنج می‌بریم؟

.

بدبختانه همین ظاهر دروغی است که عده زیادی از مردم را به اشتباه انداخته و برای ایشان مبنای قیاسات سطحی و حکمیت‌های غیر منطقی شده است. بر خلاف تصور عمومی جزء اعظم ملت ایران به خصوص آنها که از پایتخت و بلاد بزرگ دورند و گرد دستگاه فاسد حکومت و اداره‌کنندگان آن نمی‌گردند پاک و بی‌عیب‌اند و اگر هم بر اثر فساد و غرض هیأت حاکمه جاهل و بی‌خبر و در راه بردن مصالح عمومی مملکت بلا اثر مانده‌اند اگر این عوارض و موانع زایل شود همه گونه امید به آینده ایشان می‌رود و می‌توان هر بنای صالحی را بر آن اساس محکم استوار ساخت.

.

  • جالب است کسی مثل عباس اقبال آشتیانی که معاصر حکومت پهلوی پدر و مقداری پسر بوده است، از ظاهر دروغین حکومت پهلوی می‌گوید و حالا امروز افرادی می‌آیند و آن ظاهر دروغین را یک جور رنگ و لعاب می‌دهند که آدم حسرت می‌خورد که چرا در آن عصر زندگی نمی‌کرده است!

.

  • نویسنده می‌گوید تنها در صورتی امید به آینده‌ی مردم پاک و استوار کردن یک بنای صالح می‌رود که حکومت از دست یک مشت قليل مردم نالایق شیاد و معدودی کارگردانان مغرض و مدعی، خارج شود. از آن روز تا امروز کارگردانان زیادی آمده‌اند و رفته‌اند. آیا الان هم می‌توان با قاطعیت گفت که بخش اعظم مردم ایران، پاک و بی‌عیب هستند؟ الان این بخش از مردم ایران را چگونه باید به آینده امیدوار کرد؟ باید زلف آینده‌‌شان را به چه چیزی گره زد؟ آن آینده کی به حال پیوند می‌خورد؟
.
این مردم با جوهر ذاتی که دارند و با مایه و استعدادی که در نهاد ایشان به ودیعه باقیست در حکم در و گوهری هستند که انقلابات زمان و بی‌لیاقتی اولیای امور آن را در منجلابی از کثافات و پلیدی‌ها فرو برده و مانع بروز ارزش حقیقی و ظهور جلاء واقعی آن گردیده است.
.
  • هنوز هم مردم دارند چوب بی‌لیاقتی اولیای امور را می‌خورند.
.
این حال اگرچه مایه و استعدادی را که در آن در و گوهر نهفته است ضایع و مهمل می‌گذارد و راه تمتع و استفاده از آن را سد می‌کند باز قادر به انهدام و تباهی آن نیست چه در و گوهر هر وقت و در هر جا در و گوهر است و نجابت فطرت و اصالت وجود او به هرحال محفوظ و ذات پاکش عزیز می‌ماند.
.
  • جای شکرش باقیست!
.
جان کلام در این است که این در و گوهر عزیز را چگونه می‌توان از استیلای این منجلاب نجات داد و به چه وسیله باید پیکر این درخت کهن پرقوت را از این پیوندهای مودی و قارچ‌های جانکاه زدود؟
.
  • این سوال هم هنوز به قوت خود باقی است!
.
بدبختی بزرگ مردم ایران مثل غالب مردم مشرق زمین در قسمت اعظم از دوره زندگانی ایشان این بوده است که به مقتضیات محیط جغرافیائی و علل مفصله‌ی دیگر هیچ‌وقت نتوانسته‌اند به تمام معنی کلمه و به آن شکل که در ممالک مغرب زمین دیده می‌شود به آن حالی که امروز به آن «ملت» می‌گوئیم در آیند و از ایشان در اداره مصالح عامه و ابراز علاقه نسبت به خیر و شر و بدبختی و خوشبختی قوم “شعور عمومی” مشهود افتد تا به صورت ملتی بیدار و علاقه‌مند و به سائقه‌ی شعور عمومی به محض اینکه از هیأت حاکمه و قائدین خود حرکتی ناروا و اقدامی خلاف مصلحت دیدند به اعتراض و طغیان در آیند و به روزگار دولت و عمر این چنین قائدین کج رفتار یا خائن خاتمه ببخشند و بر جای ایشان کسانی را که خادمین حقیقی مصالح عامه باشند بنشانند.
.
  • خُب این اتّفاق در انقلاب ۵۷ افتاد و در این ۴۴ سال مردم با حضور در انتخابات‌های مختلف تعیین‌کننده سرنوشت خودشان بوده‌اند.

.

ایرانی که اطاعت و فرمانبرداری از سلطان و اولوا الأمر را واجب و از تكاليف دینی می‌شمرده و خود را نسبت به ایشان رعیت می‌دانسته به تدریج با این عادت مذموم بار آمده است که حکومت و سلطه هر ظالم و فاسقی را تحمل کند و در مقابل هر راهزن بی پدر و مادری که به زور و غلبه زمام امر او را در دست گرفت سرتسلیم فرود آورد و اعتراض و طغیان که نکند سهل است راه و رسم ناپسند چاپلوسی و تملق و مجامله را نیز اختیار نماید و آیین مقدس فضیلت و تقوی را زیر پای بی‌اعتنائی و سهل‌انگاری بگذارد.
.
  • این بند نیازمند یک تحقیق مفصل جامعه‌شناسی است. تحقیقی که باید توامان از طریق حوزه و دانشگاه صورت پذیرد.

.

رواج بازار این عادت شوم یعنی بی‌اعتنائی به فضیلت و تقوى و فدا کردن مناعت و حمیت به بهانه حفظ جان و جلب منافع آنی که جز بی غیرتی، نامی دیگر بر آن نمی‌توان نهاد و اعلی درجه‌ی آن در افراد هیأت حاکمه و اعضای ادارات و تشکیلات کشوری و لشکری ما مشاهده می‌شود. بزرگترین بلای جان جامعه امروزی ماست و موذی ترین کرمی است که درخت هستی ما را به‌تدریج از ریشه می‌خورد.
.
  • تشکیلات کشوری را نمی‌دانم ولی تشکیلات لشکری از بعد از انقلاب تاکنون، بارها ثابت کرده‌اند که جزو باغیرت‌ترین و جان‌فداترین‌ها هستند و به هیچ وجه قابل مقایسه با تشکیلات لشکری سرسپرده‌ی حکومت پهلوی پدر و پسر نیستند.

.

به عقیده ما برای خلاص از این حال نکبت و انحطاط اخلاقی باید مردمی که هنوز دچار این مرض نشده‌اند و عدد ایشان نیز خوشبختانه بسیار زیاد است از خود نسبت به این وضع حال طغیان و نفرتی جدی نشان دهند و مقدمه انقلابی را در احوال اخلاقی و اجتماعی ایران مهیا سازند.
.
  • نویسنده دارد مردم را دعوت به یک انقلاب در احوال اخلاقی و اجتماعی ایران می‌کند. یعنی او باور دارد که مقدمه‌ی وقوع یک انقلاب در عرصه‌های دیگر، انقلاب در احوال اخلاقی و اجتماعی مردم ایران است.

.

اگرچه هیأت حاکمه و اعوان و انصار ایشان یعنی همان‌ها که خمیر مایه‌ی هرگونه رذالت و فسادند و در مملکت هیچ خیانت و دزدی و تعدی بدون معاونت و رضای خاطر آنان صورت نمی‌گیرد اختیار تمام قوای مادی ما را در دست دارند و صاحب نفوذ و بسط ید به شمار می‌آیند ولی مردم صالح باغیرت نباید خود را در مقابل ایشان ضعیف بپندارند. و در مبارزاتی که باید با این طبقه پیش بگیرند سست عنصری و جبن و ضعف به کار ببندند.
.
  • البته هیات حاکمه‌ی زمان نویسنده با هیات حاکمه‌ی اکنون بسیار متفاوت است. و باید هم متفاوت باشد. ما انقلاب کردیم که از شرّ همچون هیات حاکمه‌ای خلاص شویم. ولی هیات حاکمه‌ی انقلاب هم متاسفانه هنوز نتوانسته است آن‌طور که انتظار می‌رود جلوی خیانت، دزدی و تعدی بایستد و مردم ما هنوز از این بابت در رنج هستند.

.

دزد و خائن و وطن‌فروش وقتی جرأت دزدی و خیانت و وطن‌فروشی در خود می‌بیند و در ارتکاب این اعمال بر جسارت و تجری خود می‌افزاید که در مقابل رادع و مانعی نبیند و از مجازات و نفرت عمومی بیم نداشته باشد. اگر مردم ده نفر دزد و خائن و وطن‌فروش را به سختی به مجازات برسانند و به این طریق سرنوشت ایشان را عبرة للناظرين قرار دهند دیگر کمتر کسی جرأت می کند به این قبیل اعمال دست بزند و از جاده سلامت و استقامت منحرف شود.

.

  • این بند بعد از ۷۵ سال هنوز هم مثل همان روز صحیح و پابرجا است. الان این به سختی مجازات کردن و عبرة للناظرين قرار دادن را ما از قوه‌ی قضائیه و حکومت انتظار داریم.

.

به نظر ما انقلابی که در فوق به آن اشاره شد از اینجا باید شروع شود که هر کس که صالح مانده و حقيقتاً به پاکی و درستی و عزت نفس و حب وطن علاقه و ایمان دارد باید باطناً و واقعاً مردم ناپاك و نادرست و بی حمیت و وطن‌فروش را ولو از نزدیکان و بستگان او باشند ملعون و منفور بشناسد و به هیچ وجه حاضر نشود که با ایشان اگرچه در عالی‌ترین مقامات دولتی و دنیائی جا گرفته و بزرگترین و مهمترین ثروتها و قدرتها را هم در تصرّف داشته باشند به ادب و احترام رفتار کند بلکه به عکس باید در همه جا و پیش همه کس آنان را حقیر و پست و موهون معرفی نماید بطوری که این جماعت معدود به هر طرف که می‌روند و در هر محفل که قدم می گذارند انگشت‌نما باشند و مثل مبتلایان به برص و جذام همه دم از ایشان فرار کنند و از آبادی‌ها و شهرهاشان برانند.
.
  • در حال حاضر ما کاملاً برعکس عمل می‌کنیم. اگر کسی توی دوست و فامیل، دستش به دم گاوی بند شده باشد، بیشتر تحویلش می‌گیریم!

.

بعضی چنین تصور می‌کنند که تمام ذوق سلیم این است که انسان بلا اختیار در مقابل جميع مظاهر جمال و کمال فریفته و از خود بی خود شود و عنان دل از کف بدهد. البته این حال در هر فرد با ذوق و در هر صاحبدلی دیده می‌شود و اگر دیده نشود او را باید کج طبع جانوری دانست اما به گمان ما يك درجه دیگر از ذوق هم این است که انسان در برخورد با هر زشتی و پلیدی و فساد و کجی آنا و بلا اختیار مشمئز و متنفر گردد و بی درنگ از هر چیز و هر کس که در آنها چیزی از این عیوب و رذایل نمایانست رو بگرداند. محال است که کسی فطرتاً و روحاً سالم باشد و از ناپاکنی و نا‌درستی نگریزد و به آمیزش با مردم ناپاك و نادرست تن در دهد.
.
  • در اینجا نویسنده دارد می‌گوید که به بهانه‌ی عرفان و سیر و سلوک و اهل ذوق و حال شدن نباید با زشتی و پلیدی و فساد و کجی کنار آمد.

.

روی سخن ما در دعوت مردم به اختیار این سیره و اقدام به اين انقلاب البته با کسانی است که هنوز از نعمت مناعت و عزت نفس و حمیت بهره وافی دارند و به هیچ قیمت و در مقابل هیچ تهدید و تطمیع حاضر نیستند از این فضایل دست بردارند بلکه جان خود را فدا می‌کنند و به يك دزد خائن که مقام وزارت را غصب کرده یا ظالم جائری که فرمانده و حاکم شده است از بیم جان یا به طمع نان تملق نمی‌گویند و تحکم و قول زور او را قبول نمی‌نمایند.
.
  • هنوز هم اگر جای سخنی مانده باشد تنها به همین بخش از مردم می‌توان زد و توقع اثر داشت.

.

این جماعت که هنوز در ایران به خصوص در خارج از شهرهای بزرگ فراوانند باید در شروع به این مبارزه قوای خود را با یکدیگر متحد کنند و بدانند که حتی اگر تنها و بی کس و یاور نیز باشند قدرت حقیقی هر يك از ایشان لااقل بر قدرت ظاهری صد نفر از این قبیل دزدان و خائنین می‌چربد و جمعیتی که از این‌گونه مردم تشکیل شود ولو اینکه افراد آن به مبارزه جدی نپردازند و به همان “مقاومت منفی” که به آن اشاره کردیم اکتفا کنند باز در مدتی قلیل بر این عده معدود که بنام هیأت حاکمه بر این مردم ریاست می‌کنند و جز اشاعه فساد و ظلم و جهل از وجود ایشان اثری دیگر ظاهر نمی‌شود و گوئی دزدی و خیانت را هم از آباء و اجداد خود به ارث گرفته‌اند غالب خواهند آمد و با برانداختن ایشان زمام امور را بدست مردمی صالحتر خواهند سپرد.
.
  • در انقلاب ۵۷ این دعوت عملی شد. ولی دزدی و خیانت همچنان وجود دارد و عرض اندام می‌کند.

.

قریب چهل سال است که ایران مشروطه شده و به ظاهر امور مملکت بدست ملت افتاده است ولی در این مدت به همان علت که هنوز ملتی به معنی حقیقی این کلمه در ایران به وجود نیامده کمتر موقعی بوده است که واقعاً مردم در راندن امور و حفظ مصالح خویش دخیل باشند بلکه همان کسانی که در عصر استبداد عمال نشر فساد و از ارکان عمده ظلم و تعدی و دزدی و رشوه‌خواری بودند در عصر مشروطه هم به عالی‌ترین مقامات از ریاست وزراء تا وزارت و وکالت رسیدند و بعد از خود فرزندان نالایق یا دست‌پروردگان دستگاه کثیف خویش را برجای خود نشاندند تا همان سیره نا مرضیه برقرار بماند و به گفته یکی از ظرفای قدیم «صنعت فراموش نشود».
.
  • بعد از انقلاب ۵۷ هم خیلی‌های که تفکرشان نسبت به قبل از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود، در قالب لباس‌ها متنوع و ظاهرهای مختلف، در هیات حاکمه‌ی انقلاب رخنه کردند و حتی تا همین امروز هم در حال کارشکنی و ضربه زدن به انقلاب هستند. هنوز هم کسانی هستند تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند تا به قول نویسنده و ظرفای قدیم «صنعت فراموش نشود».
.
من یقین دارم که اگر امروز هم میرزا آقاخان نوری و مشیرالسلطنه و سپهسالار تنكابنی و عین الدوله و فرمانفرما زنده بودند باز هم به صدارت و ریاست وزراء می‌رسیدند و مردم فراموشکار و بی‌مبالات ایران بار دیگر حکومت ایشان را تحمل می‌کردند و در انتظار ظهور معجزه از آن جماعت می‌نشستند.
.
  • هنوز هم امثال این آقایان موفق به می‌شوند با روش‌های مختلف که به عقل جن هم قد نمی‌دهد به مسئولیت می‌رسند. خوشمان بیاید و نیاید ما مردم فراموشکاری هستیم. کسانی که پدرمان را درآورده‌اند، با لباس جدیدتر و با حرف‌های جذاب‌تر دوباره بر سر کار آمده و دگربار پدرمان را در می‌آورند!
.
در همین دوره مشروطیت چقدر افراد ناپاك نالایق که به مقامات عالیه رسیدند و مرتکب بزرگترین جنایات و خیانات شدند و اعمال سوء ایشان آنان را از کار راند ولی طولی نکشید که از نو از دری دیگر و به شکلی دیگر بازگشتند و دنبال همان اعمال زشت را گرفتند و خرابی‌هایی تازه برخرابی‌های سابق افزودند و از بدبختی هنوز هم اکثر کارگردانان ما از همان طبقه و طایفه‌اند و تا این طبقه و طایفه بر روی کار و صاحب نفوذ و اختیارند هیچ گونه امیدی به نجات و سعادت ایران نیست.
.
  • چقدر کلیدواژه در این جملات نهفته است: از بدبختی هنوز هم اکثر کارگردانان ما از همان طبقه و طایفه‌اند و تا این طبقه و طایفه بر روی کار و صاحب نفوذ و اختیارند هیچ گونه امیدی به نجات و سعادت ایران نیست.
.
بنابراین راه منحصر بفرد نجات و سعادت ایران به عقیده ما این است که مردم صالح و مصلحت‌خواه اخلاقاً قیام کنند و با يك انقلاب ملّی این طایفه را به کلی براندازند و تا اسباب این کار به طرزی معقول و مطمئن فراهم نیامده لااقل به شرحی که گفتیم با ابراز نفرت و انزجار و طعن و لعن و قطع جميع علایق و ابراز طغیان و عصیان نسبت به ایشان مقدمه این انقلاب را فراهم سازند.
.
  • مردم صالح و مصلحت‌خواه اخلاقاً قیام کنند. یعنی هیچ‌وقت امیدی به قیام اخلاقی مردم ناصالح نبوده است.

.

  • انقلاب ملّی هم که کردیم. به خیالمان آن طایفه را هم به کلی برانداختیم. مگر آن طایفه برانداختنی هستند؟ مگر در طول تاریخ هیچ طایفه‌ای به طور کامل برانداخته شده است که آن طایفه بشود؟

.

  • مردم با ابراز نفرت و انزجار و طعن و لعن و قطع جميع علایق و ابراز طغیان و عصیان نسبت به ایشان، هم مقدمه‌ی انقلاب را فراهم کردند وهم موخره‌اش را. ولی چرا نتیجه چیزی که می‌خواستیم از آب در نیامد؟

.

اگر این کار بشود امید کامل می‌رود که به زودی گریبان ملک و ملت از دست این یك مشت دزد غارتگر نجات یابد ولی اگر نشود و هر کس که بر شد می‌رسد پیرو تعلیمات ایشان گردد و شرف و مناعت و حمیت خود را برای رسیدن به مقامات دنیایی تا پایدار و تقرب باین جماعت و دستگاه فاسد آنان از دست بدهد نه تنها این حال نکبت اشتمال دوام می‌یابد بلکه ریشه هرگونه امیدی نسبت به آینده نیز قطع می‌گردد و عناصر صالحی که باید کشتی حیات مملکت را از این غرقاب بیرون کشند به تدریج در آن دستگاه مضمحل و نابود خواهند شد.
.
انقلاب ۵۷ را صالح‌ترین مردم دنیا به رهبری یکی از صالح‌ترین افراد تاریخ رقم زدند. بدون تردید انقلاب ۵۷ جلوه‌ی تمام و کمال همان انقلابی بود که دانشمندی همچون عباس اقبال آشتیانی روزی در ذهن می‌پروراند و مردم را به آن تشویق می‌نمود. هر چه قدر هم که تلاش کنند این انقلاب را زیر سوال ببرند که تلاش می‌کنند و می‌برند، ثمرات بزرگ و کوچکی داشته است که دوست و دشمن منصف به آن معترف بوده و هستند. امّا آن‌چه باعث و بانی مشکلات اقتصادی و فرهنگی امروز است، نه تنها انقلاب ۵۷ نیست، بلکه فاصله گرفتن مسئولین و مردم از همین انقلاب است. چاره‌ی دردهای امروز ایران، یک انقلاب جدید نیست، بازگشت در درجه‌ی اول مسئولین و سپس مردم به همین انقلاب است. البته این نظر کاملاً شهودی و غیرکارشناسی بنده است که می‌تواند صحیح یا اشتباه باشد و شما می‌توانید جور دیگری فکر و عمل کنید!
.
آدرس صفحه‌ی نویسنده در سایت ویرگول: https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh

دسته بندی شده در: