اجازه بدهید بنده جسارت کنم و بگویم که از نظر حقیر اوضاع خود شما از جناب پناهیان، بهتر نیست. شما در سخنرانیهایتان، داستانهایی را نقل میکنید که کمتر منبع معتبری برای آنها یافت میشود و یا اگر یافت میشود، اصلاً به آن صورت نیست که شما نقل میکنید. شاید این داستانها را برای این به مرد میگویید که بگویید: رحمت خدا از غضبش سبقت میگیرد و به این طریق، مشتری بیشتری برای خدا جذب کنید. دم شما هم گرم. امّا «یا من سبقت رحمته غضبه»، به این معنی نیست که یک روسپی که شهری را به لجن کشیده است، با درآودن لباسش و آب کشیدن از یک چاله و آب دادن به یک سگ تشنه، بهشتی شود. اگر اینجوری باشد که روسپی شهر به بهشت برود و زن پاکدامن و عفیف و عابد و زاهد نیز به بهشت برود که عدل خدا زیر سوال میرود. نمیرود؟ بله خدا بخشنده و بخشایگر است ولی سریعالعقاب و شدیدالعقاب نیز است.
لطفاً بفرمایید یکبار که از منبر پایین آمدید، سر فرصت، به فیلم سخنرانیهای خودتان، مثل سخنرانیهای شب احیای همین امسال خودتان در حسینهی همدانیها گوش بدهید و سعی کنید منابع معتبر آنها را یک به یک پیدا و منتشر کنید. قول میدهم اگر اینکار را کردید، بنده به خودم زنگوله ببندم و یکشبانهروز مثل بز معمع کنم.
شما!، در شب نوزدهم ماه رمضان، قرآن را به سر میگیرید و مردم را به خدا قسم میدهید که ذکرها را دقیق دهبار تکرار کنند و تاکید میکنید که «نه یکی کم، نه یکی زیاد!» امّا وقتی به نام امام حسین علیهالسلام میرسید. فراموش میکنید که، ده بار، به نام ایشان، قسم دادهاید، پس ده بار دیگر، به نام ایشان قسم میدهید و بعد هم که متوجه میشوید و یا متوجهتان میکنند، به جای عذرخواهی، میگویید: «مخصوصاً دوبار گفتم!» آخرش چه شد؟ از یک طرف ما را قسم میدهید که نام هر امامی را دقیق دهبار قسم بدهیم، بعد که ده بار بیشتر قسم میدهید، میگویید مخصوصاً دوبار گفتم!
شیخ جان! به رسم جوانمردی هم که شده است، اول یک سوزن به خودتان بزنید و بعد یک جوالدوز به دیگران! و از همهچیز مهمتر وحدت است. وقتی شما دو شیخ بزرگوار و محبوب نتوانید با هم به وحدت برسید، دیگر چه توقعی میشود از پامنبریهای شما و مردم داشت؟!