• قبل از خواندن این متن لطف کنید و به آهنگ «یه تیکه زمین» از محمد اصفهانی گوش بدهید.

  • نقاشی «اخراج آدم و حوا از بهشت» اثر «بنجامین وست»

  • چرا این قصد داری این سلسله یادداشت را بنویسی؟

چند سالی است که وقتی می‌بینم قوت غالب فرزندان این مرز و بوم، چیزهای بیهوده‌ و کم‌ارزش شده است، خون جگر می‌خورم و فریاد واویلا سر می‌دهم که تو را به خدا بیشتر مراقب گوهر عمرتان و فرصت‌ها باشید. از سوی دیگر وقتی به مسئولان کشور نگاه می‌کنم می‌بینم که جاهلانه، غافلانه و یا خدای‌نخواسته خائنانه حواسشان نیست که فرزندان این ممکلت که بزرگترین ثروت آن هستند، بیهوده دارند به هدر می‌روند. فرزندانی که باید موتور محرّکی برای رونق و آبادانی کشور باشند، به دلیل بی‌تدبیری، تبدیل شده‌اند به عاملی برای به روغن‌سوری افتادن کشور! متاسفانه دیگر به اکثر مسئولان اجرائی کشور امیدی ندارم. گویا کمتر کسی از میان آن‌ها گوش شنوا و نیّتی صادقانه و خالص دارد. پس مستقیم به سراغ فرزندان این مرز و بوم می‌روم. فرزندان که می‌گویم یعنی تک تک مردمی که دارند در زیر آسمان ایران‌زمین نفس می‌کشند.  امّا نیاز به توضیح نیست که آن مردمی که هنوز فرصت و زمان بیشتری برای زندگی دارند، مخاطبان ویژه‌ هستند. چرا که مسئولیت و بار آینده‌ی این کشور، بیشتر از همه، بر دوش آن‌ها خواهد بود.

وقتی داشتم یادداشت پیشین، با عنوان «تجاوز فرهنگی، انحطاط فرهنگی، سرگردانی فرهنگی و بالاخره پارگی فرهنگی!» را به ثمر می‌رساندم، برای این‌که «لینک» و «تیتر« مطالب مرتبطی که قبل از آن، در صفحه‌ی ویرگولم و یا در همین سایت نوشته‌ام را انتهای آن قید کنم، به ناچار وقت زیادی گذاشتم و تمام یادداشت‌هایی که به همین خون جگرخوردن‌ها مربوط می‌شد را یک‌به‌یک مرور کردم. همین باعث شد که به شوک عجیبی دچار شوم. بعد از چند روز ننوشتن و دست نگه‌داشتن، دیدم تنها کاری که در این موقعیت زمانی می‌تواند مفید واقع شود، “آگاهسازی” است. آگاهسازی نسبت به شناخت انواع و اقسام تکنیک‌ها و ترفندهای فریبی که این روزها، از چپ و راست و داخل و خارج به ما هجوم می‌آورند تا نتوانیم راه را از بیراهه، حق را از ناحق و سره را از ناسره، تشخیص بدهیم. تردیدی ندارم که آگاهی از این تکنیک‌ها، می‌تواند حواس ما را نسبت به حیله‌های دنیای امروز حساس کند و جلوی آسیب‌دیدگی جسم و جان ما را تا حد زیادی بگیرد.

  • چگونه به “روانشناسی تاریک” رسیدی؟

سر درآوردن از روانشناسی تاریک، بر خلاف روانشناسی عمومی، چیزی است که همگان به قدر وسعشان و اهمیتی که برای سلامت خود و زندگی‌شان قائل هستند، باید از آن سر در بیاورند. چرا که روانشناسی تاریک همان هنری است که برخی با توسل به آن، مسیر فکری ما را به نفع خودشان تغییر داده و سر ما کلاه می‌گذارند. روانشناسی تاریک، دریچه‎ی تجاز به فکر ما است. اگر مردم آلمان از روانشناسی تاریک سر در می‌آوردند هرگز فکرشان از سوی هیتلر مورد تجاوز واقع نمی‌شد. اگر مردم هر کشوری از روانشناسی تاریک سر در بیاورند، احتمال آن‌که افراد روان‌پریش، خودشیفته و ماکیاولی بر آن‌ها مسلّط شوند تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا می‌کند. اگر کارمندان یک اداره از روانشناسی تاریک سر در بیاورند، احتمال آن‌که از سوی کارفرمایان و مدیرانشان، مورد استثمار و استحمار قرار بگیرند، تا حد زیاد کاهش خواهد یافت. اگر نوجوانان و جوانان یک کشور از روانشناسی تاریک سر در بیاورند، احتمال آن‌که از سوی هر ننه‌قمری در فضای واقعی و مجازی، گول بخورند و رفتارهای گله‌ای از خود نشان بدهند، به شدّت کاهش می‌یابد. این‌ها تنها بخش کوچکی از فواید آموختن درباره‌ی روانشناسی تاریک و تکنیک‌ها و ترفندهای فریب است.

  • منابع یادداشت:

برای این‌که بتوانم به شما چیزی یاد بدهم، اول خودم باید می‌آموختم. پس چهار کتابی که در تصویر زیر می‌بینید را تهیه کردم و با دقت مطالعه کردم. آن کاغذهایی که در لای کتاب‌ها می‌بینید نشانگر بخش‌هایی از کتاب است که نظرم را بیشتر جلب کردند. اهل خانه‌مان می‌دانند که هر چه برگه‌هایی که لای یک کتاب هستند، یباشد، یعنی آن کتاب محتوای بهتری برای جلب توجه‌ام داشته است. اگر با بنده همراه باشید، تا حد زیادی نیاز شما به خرید این کتاب‌ها و خواندن آن‌ها، رفع خواهد شد. در بخش اول این سلسله یادداشت که همان‌طور که در تتیر می‌بینید درباره‌ی «شرح روانشناسی تاریک و سه‌گانه‌ی تاریکِ شخصیت هر فرد» است، فقط از کتاب اول که نسبت به بقیه کامل‌تر بود، استفاده کردم.

  • توجه:

احتمال دارد به فضل خدای عزیز، این یادداشت در روزهای آتی، به روزرسانی شود. به این صورت که بعد از برخی از پارگراف‌ها، چند خطی را تحت عنوان «حاشیه» به متن اضافه کنم و یا این‌که فقط روی برخی ازجملات و یا کلمات، لینک مرتبطی (جملات و کلمات قرمزرنگ) قراردهم.

  • شرحی بر روانشناسی تاریک

نکته‌ای که باید به خاطر بسپاریم این است که روانشناسی تاریک به هنر دست‌کاری و کنترل ذهن افراد اشاره دارد. مهم‌ترین چیز برای شما این است که بتوانید افکار خود را کنترل کنید تا بتوانید در نهایت بر کنترل خود تسلط یابید. کنترل ذهن در هر سیستمی مثل خانواده، محل کار و غیره ممکن است اتفاق بیفتد. آنچه در این نوع سیستم مجاز نیست، داشتن روحیه‌ی آزاد یا ذهنیت آزاداندیشی است. افرادی که به چنین آزادی دست یابند، از آن جامعه ترد می‌شوند. مردم دوست دارند این‌طور تصوّر کنند که تصمیماتی که گرفته می‌شود متعلق به آن‌هاست در حالی که واقعیت این است که متعلق به تصمیم‌گیرندگان رده‌بالاتر است. از زمان‌های بسیار قدیم ذهن مردم با آموزه‌های دروغین، تبلیغات و فشارهای اجتماعی دست‌کاری شده است. همچون زمان هیتلر. این اثر روانشناسی تاریک است. اگر تلاش می‌کنید تا خود را از کنترل ذهن توسط شخص دیگری نجات دهید، … [باید] بیاموزید که چگونه این کار را انجام می‌دهند و چگونه می‌توانید خود را از بازی‌های ذهنی و کنترل افکار پنهانی آن‌ها نجات دهید. آن‌ها سعی می‌کنند از طریق روانشناسی تاریک شما را به سمت تغییر رفتار سوق دهند تا در جهت برنامه‌های خودخواهانه‌ی خود بتوانند از شما استفاده کنند. به این ترتیب آن‌ها می‌توانند به‌راحتی ذهن شما را کنترل کنند تا استقلال شخصی خود را از دست بدهید. روانشناسی تاریک سعی دارد یک سیستم پاداش و مجازات را در زندگی قربانی وارد کند. لذا زمانی بازخورد مثبت می‌گیرید که با عقاید آن‌ها مطابق باشید و این در واقع ساختار رهبری هرمی از بالا به پایین است. افرادی که در رأس هرم قرار دارند هرگز ضرر نمی‌کنند. در این سیستم فردیت انسان‌ها دارای ارزش نمی‌باشد بلکه در عوض به آن‌ها به عنوان اشیا نگاه می‌شود و توسط رهبران داستان مورد استفاده قرار می‌گیرند. دیگران در حقیقت این دیگران هستند که نویسنده، کارگردان، تهیه‌کننده و نمایشنامه‌نویس داستان آن‌ها هستند نه خود آن‌ها.
آنچه در مورد روانشناسی تاریک جالب است این است که فرض می‌شود کل نژاد بشر به نوعی تمایل برای آسیب به دیگران دارد. از بدو تولد تا زمان مرگ، افراد شیطان‌صفتی وجود دارند که در کمین هر یک از ما هستند. طبق روانشناسی تاریک بعضی افراد مرتکب اعمال شیطانی می‌شوند نه به خاطر پول، قدرت یا عوامل شناخته‌شده‌ی دیگر، بلکه این کار را صرفاً بدون هدف انجام می‌دهند! حتی درون هر یک از ما این پتانسیل (توانایی) نهفته است. اگر به اندازه‌ی کافی با خود صادق باشید خواهید دید که چنین افکار و احساساتی را داشته‌اید و مواردی بوده که می‌خواستید مرتکب اعمال ظالمانه شوید. با توجه به این که هر یک از ما خود را بی‌گناه می‌دانیم ممکن است انکار کنیم اما واقعیت این است که همه‌ی ما این افکار را داریم اما ممکن است فرصتی برای عمل به آن نداشته باشیم.
به‌طور خلاصه روانشناسی تاریک مربوط به بخشی از انسان است که رفتارهای درنده را مجاز می‌داند و تحریک می‌کند. برخی از ویژگی‌های رفتاری تاریک عبارت‌اند از فقدان انگیزه‌ی واقعی آشکار، فقدان قابل پیش‌بینی بودن و غیره. هر چه در انسان احساس حقارت بیشتر تجربه شده باشد، قدرت تمایل به فتح، بیشتر است و تحریک عاطفی شدیدتر است. انسان از حیوانات تکامل‌یافته و به واسطه مغز پیشرفته‌ی خود برتر از سایر حیوانات شده اما غریزه‌ی اولیه او به عنوان شکارچی همچنان در وجود او نهفته است. با این حال وقتی به شرایط انسان‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم این قضیه کمی متغیر است.
انسان تنها موجود روی زمین است که گاهی برای انگیزه‌های غیرقابل توضیح دست به شکار می‌زند. فرض این است که چیزی درون روان انسان وجود دارد که بر اعمال او تأثیر می‌گذارد. چیزی که با تکامل از بین نمی‌رود. ما تنها گونه‌ای هستیم که به دلایلی غیر از غذا، بقا و تولیدمثل و غیره یکدیگر را می‌کشیم. این شامل افرادی است که بدون دلیل خاصی رفتارهای بزهکارانه دارند. شکارچیانی که بدون هدف مشخصی به دنبال طعمه‌های انسانی خود می‌گردند. انسان‌ها برای یکدیگر و خودشان بسیار خطرناک هستند. حتی خیرخواه‌ترین افراد هم می‌دانند که یک جنبه‌ی شرورانه دارند، اما نکته‌ی خوب این است که آن‌ها هرگز به آن جامه‌ی عمل نمی‌پوشانند. از این‌رو میزان احساسات، افکار و ادراکات خشن در آن‌ها پایین است. روانشناسی تاریک به پتانسیل ذاتی انسان، برای ایجاد صدمه‌ی بدون دلیل به دیگران مربوط می‌شود. این به جنبه‌های تاریک شخصیت ما اشاره دارد که متشکل از احساسات منفی مانند حرص، خشم، حسادت، خودخواهی و غیره است و حقیقت این است که ما نمی‌توانیم به‌طور کامل از شر آن‌ها خلاص شویم.
فرد برای شناختن خود و شناخت بهتر عزیزانش به روانشناسی روی می‌آورد. روانشناسی همچنین علم روح نامیده می‌شود که در برخی نقاط حساس زندگی شروع به پرسیدن این سؤال می‌کند که “من کیستم”. “من کجا هستم؟”. “چرا من اینجا هستم؟ شما برای ماندن در جاده‌ی زندگی و گرفتار نشدن در دام مصیبت به این دانش و آگاهی نیاز دارید. برای این‌که بتوانید پس از سقوط، قدرت خود را بازیابید تا بتوانید دوباره بلند شوید و حرکت کنید. روانشناسی به طور فعال، در حال آموزش‌وپرورش دانش درون است و آن‌را به دنیای تجارت و کسب‌وکار هم گسترش می‌دهد. در واقع روانشناسی توانایی زندگی است.
روانشناسی تاریک به عنوان هنر و علم متمرکز بر کنترل و دست‌کاری ذهن تعریف می‌شود. روانشناسی تاریک بر روی افکار و اعمالی متمرکز است که ماهیت سوءاستفاده‌گرایانه دارند و تاکتیک‌های مورد استفاده‌ی کنترل‌گر را برای ایجاد انگیزه، ترغیب، دست‌کاری یا وادارکردن دیگران به اقداماتی که صرفاً برای خود آن‌ها مفید بوده و به ضرر دیگران است را بررسی می‌کند.
در روانشناسی تاریک به طور مستقیم به فرد دستور به انجام کاری داده نمی‌شود اما در واقع فرد را تشویق می‌کنند که کار مشخصی انجام دهد به‌گونه‌ای که گویی با ابتکار عمل خودش اقدام به آن کار کرده است. در حالی که پشت رفتار فرد، یک استراتژی خاص وجود دارد. به عنوان مثال ممکن است از شما سؤال پرسیده شود که آیا پرداخت خود را با دلار انجام خواهید داد یا با بیت‌کوین؟ این یک سؤال بی‌طرفانه است و فقط یک سؤال ساده است اما شما هنوز تصمیم نگرفته‌اید که قصد خرید چه چیزی را دارید. این سؤال فرض می‌کند که شما قبلاً چنین تصمیمی گرفته‌اید و فقط حل مشکل پرداخت دلار یا بیت‌کوین باقی مانده است؛ که در این حالت شما را ترغیب به تصمیم‌گیری جدیدی می‌کند.
كل بشریت دارای یک توانایی خاص برای قربانی کردن نه‌تنها هم‌نوعان خود، بلکه سایر موجودات زنده است. در حالی که در اغلب اوقات (۹۹,۹۹٪) این رفتارها در راستای یک هدف خاص انجام می‌شود و شامل انگیزه‌های هدفمند و منطقی خاصی است، در زمان‌های دیگر (در ۰,۰۱٪ مواقع)، گاهی قربانی‌شدن افراد بدون هیچ دلیل و مقصود خاصی صورت می‌گیرد و این بسیار خطرناک است.
به عبارت دیگر، فرض بر این است که وقتی افراد کارهای شیطانی انجام می‌دهند انگیزه‌های خاصی دارند که حتی ممکن است از نظر برخی کاملاً منطقی باشد و دلیل قابل توجیه خاصی برای کارهایشان داشته باشند و فقط کسر کوچکی از مردم به طرز وحشیانه‌ای دیگران را بدون هیچ هدف خاصی قربانی می‌کنند. این افراد دارای یک جنبه‌ی تاریک هستند که همه فرهنگ‌ها و سیستم‌های اعتقادی این موضوع را تائید می‌کنند و از آن به عنوان “شر” یاد می‌شود. در حالی که برخی فرهنگ‌ها و آیین‌ها تا آن‌جا پیشرفته‌اند که موجودات افسانه‌ای را خلق می‌کنند و این شرّ را به آن‌ها نسبت می‌دهند (مثل دیو، شیاطین و غیره). کارشناسان روانشناسی تاریک معتقدند بین برخی افراد که بدترین نوع شرارت را مرتکب می‌شوند، عده‌ای این اعمال را برای اهداف ناشناخته‌ای انجام می‌دهند درحالی که اکثر مردم ممکن است برای به دست آوردن قدرت، پول، شهرت یا اهداف جنسی کارهای بدی انجام دهند. این در حالی است که مابقی کاملاً بی‌دلیل مرتكب اعمال وحشتناک می‌شوند و هیچ توضیحی برای آن نیست.
این یک ترفند بدوی است. ماهیت این روش بدین‌گونه است که روانشناسی تاریک ابتدا متن این پیشنهاد را می‌سازد و سپس آن را در داستانی با محتوای خنثی پنهان می‌کند و بدین‌ترتیب یک تله‌ی هوشمندانه برای ذهن ناخودآگاه ایجاد می‌شود. به‌طور مثال رسانه‌ها اغلب از طریق برجسته‌سازی کلمات با استفاده از تغییر تن صدا یا مکث و افزایش یا کاهش سرعت ادای کلمات در جاهای حساس به ‌عنوان ابزاری جهت تأکید برای برجسته‌سازی کلمات و عبارات استفاده می‌کنند. فرد گزارشگر در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند مکان‌های خاص در داستان را با حرکات خاص، حالت چهره، دست، شانه و حتی نزدیک‌شدن به دوربین، چرخیدن، دور شدن و غیره مورد تأکید قرار دهد. تمام این دست‌کاری‌ها چنان چه ریشه‌یابی شوند، به روانشناسی تاریک بر می‌گردند. حال بیایید به این فکر کنیم که این کار تابه‌حال چند بار خلاف میل ما انجام شده است. یا این‌که چگونه این دانش جدید می‌خواهد زندگی شمارا تغییر بدهد؛ اما قبل از هر چیز، لازم است انواع شخصیت‌های متفاوتی را که باید در مواجهه با آن‌ها آمادگی داشته باشید را در نظر بگیرید. از این‌رو درک “مثلث تاریکی” بسیار اهمیت دارد زیرا مفاهیم مربوط به آن، در کنار هم قرار دادن برخی از جنبه‌های دیگر روانشناسی تاریک کمک خواهد کرد. این سه ویژگی تاریک معمولاً ژنتیکی هستند ولی فاکتور محیطی هم می‌تواند نقش مهمی در رشد این سه‌گانه تاریک در شخصیت فرد داشته باشد.

مثلث تاریکی چیزی بیش از یک سیستم تشخیص برای سه خصوصیت مخرب و مضر شخصیت روانشناسی است که با کنترل افکار همراه می‌باشد. با شناخت جزییات هر یک از این سه وضعیت سایکوپاتی و ماکیاولیسم، خودشیفتگی متوجه خواهید شد که وقتی صحبت از روانشناسی تاریک می‌شود معنی آن چیست.

  • ماكياوليسم بعد اول مثلث تاریکی

اولین جنبه از مثلث تاریک تحت عنوان ماکیاولیسم شناخته می‌شود که از نام فیلسوفی به نام ماکیاولی گرفته شده است. ماکیاولی اصول و قواعدی را در بر می‌گیرد که از ویژگی‌های بارز آن تمایل بر منافع شخصی فرد در همه زمان‌ها است و همچنین شامل فریبکاری، دستکاری و اعمال نفوذ بر افکار می‌شود. حتی اعمال بی‌رحمانه‌ی قدرت و ظلم به‌جای رحمت و شفقت را هم دربر می‌گیرد. ماکیاولی‌ها معمولاً افرادی بسیار بدبین هستند، نه این که صرفاً شکاک باشند. آن‌ها در واقع به محدودیت‌های اخلاقی که بقيه‌ی جامعه به آن پایبند هستند اهمیتی نمی‌دهند، آن‌ها تمایل عجیبی به غیر اخلاقیات و منافع شخصی دارند. از منظر آن‌ها همیشه هدف وسیله را توجیه می‌کند. آن‌ها استدلال می‌کنند که در پی منافع خود، آسیب رساندن به دیگران از نظر اخلاقی توجیه‌پذیر است. از این منظر، ماکیاولیسم به خودشیفتگی شباهت دارد؛ زیرا در هر دو، این اعتقاد نهفته است که منافع عمومی در خدمت منافع شخصی است؛ حتی اگر مردم در این روند آسیب ببینند. افرادی که دارای این ویژگیه‌ا هستند به احتمال زیاد برای رسیدن به اهداف خود خیانت می‌کنند، دروغ می‌گویند، به دیگران آسیب می‌رسانند و برای رسیدن به خواسته‌های خود از دیگران دریغ نمی‌کنند؛ زیرا آن‌ها فاقد حس همدلی هستند. البته برخی روان‌شناسان و مردم‌شناسان استدلال کرده‌اند که ماکیاولی می‌تواند یک مزیت تکاملی محسوب می‌شود و بنابراین همیشه از منظر منفی نباید به آن نگریست! اگر قاعده‌ی جنگل یا به عبارتی بقای بهترین‌ها صادق باشد، پس ماکیاولی‌ها بیشتر در حال رشد هستند. مشکل چنین استدلالی این است که ما دیگر در جنگل نیستیم و جامعه تنها در صورتی پایدار است که همه به رفاه دیگران اهمیت دهند متأسفانه ماكياولى‌ها اكثراً جزو یقه سفیدها هستند و جزو دستکاری‌کنندگان اصلی افکار محسوب می‌شوند. بیشتر افرادی که دارای این ویژگی‌ها می‌باشند، درگیر طرح‌های اختلاس، برنامه‌های هرمی کلاه‌برداری جنایت‌های سیاسی، قاچاق و غیره هستند. آن‌ها چه در تجارت و چه در سیاست با دست‌کاری افراد و رسیدن به موقعیت‌های بالا و دستیابی به قدرت از تکنیک‌های یکسانی برای دست‌کاری افکار توده افراد استفاده می‌کنند.

  • سایکوپاتی بعد دوم مثلث تاریکی

سایکوپاتی به عنوان اختلال شخصیت ضد اجتماعی یا روان آزار شناخته می‌شود و به وضعیت روان‌شناختی اشاره دارد که شامل فقدان احساسات معمول انسانی، مانند پشیمانی و همدلی است. در میان همه‌ی ویژگی‌های تاریک، سایکوپاتی تاریک‌ترین است. کسانی که دارای ویژگی سایکوپاتی هستند می‌توانند افراد خطرناکی باشند، زیرا قادر به پنهان کردن نیات واقعی خود هستند. کسانی که در این دسته قرار می‌گیرند حس درونی ضعیفی از خوب و بد دارند و به نظر می‌رسد که نمی‌توانند در احساسات فرد دیگر سهیم باشند. ندای کوچک درونی که به ما در هنگام انجام کاری ناپسند هشدار می‌دهد، در فرد سایکوپات وجود ندارد و این افراد از حس وجدان بی‌بهره‌اند. در صورتی که دروغ بگویند یا از شما دزدی و اختلاس کنند، با هیچ چالش اخلاقی مواجه نخواهند بود؛ حتی اگر تظاهر کنند از این قضیه ناراحت هستند. سایکوپات‌ها ممکن است بدانند برداشتن پول دیگران کار اشتباهی است اما احساس گناه آن‌ها آن‌قدر قوی نیست که آن‌ها را از انجام این کار بازدارد. آن‌ها افراد را مانند وسیله برای رساندن خود به اهدافشان می‌بینند. سوء استفاده از سایرین و رفتارهای بی‌پروا برای رسیدن به آنچه می‌خواهند، در بدترین حالت آنان را به یک قاتل بی‌رحم، محاسبه‌گر و خونسرد تبدیل می‌کند. تشخیص این افراد هم کار آسانی نیست. آن‌ها می‌توانند باهوش و جذاب باشند و بسیار هوشمندانه در تقلید از رفتار دیگران عمل کنند. آن‌ها تمایلات ضداجتماعی دارند. ممکن است وانمود کنند به شما علاقه‌مندند اما در حقیقت هیچ اهمیتی به شما نمی‌دهند. آن‌ها بازیگران ماهری هستند که مأموریت اصلی آن‌ها سوء استفاده از سایرین برای رسیدن به مقاصدشان است و همیشه بهانه‌ای برای هر کار و رفتار خود می‌یابند. از عاقبت کارهای خود واهمه ندارند. سایکوپاتی در بزرگ‌سالان معمولاً قابل درمان نیست. به عنوان مثال کسی که دوران کودکی بدی داشته ممکن است یک سایکوپات شود چون به‌طور کلی به جامعه اعتماد ندارد. اگرچه ممکن است اثرات تربیت نامطلوب منتج به سایکوپاتی شود ولی گاهی هم این ویژگی‌ها ارثی و ذاتی هستند. آن‌ها سایکوپات متولد شده‌اند. حال محیط آشفته و تربیت خشن هم می‌تواند به این امر کمک کند. پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که مغز یک سایکوپات ممکن است مشابه بقیه افراد نباشد و این تفاوت‌ها در برخی موارد به تغییرات اساسی در ساختار بدن می‌انجامد. از سایر ویژگی‌های سایکوپات‌ها می‌توان موارد زیر را نام برد:
  • عدم توانایی حفظ ثبات در کار
  • نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی
  • عدم تمایل به پذیرش مسئولیت کارها
  • عدم رعایت تعهدات از نظر مالی
  • مشکل در حفظ روابط عاطفی برای بیش از یک‌سال
  • عدم توجه به صداقت و عادت به‌دروغ گفتن مداوم
  • عدم توانایی در ایجاد اهداف بلندمدت و واقع‌بینانه

سایکویات‌ها ممکن است حتی صرفاً برای سرگرمی و هیجان به سوء استفاده و فریب دیگران دست بزنند. برخی به‌سادگی نمی‌توانند در مقابل لذت این کار مقاومت کنند و این به یک روال معمول در طول زندگی این افراد تبدیل شده است. در نتیجه آن‌ها این ویژگی‌ها را مشکل‌ساز نمی‌دانند و از آنجا که فاقد حس همدلی و همدردی می‌باشند فکر کردن در مورد عواقب عملکرد خود بر دیگران نیز برای آن‌ها بی‌معنی به نظر می‌رسد. آن‌ها حتی گاهی دروغ‌های خود را نیز باور می‌کنند. دروغ برای چنین افرادی به امری طبیعی مبدل می‌شود. جداشدن آن‌ها از واقعیت می‌تواند آن‌ها را وادار به اعتقاد به گفته‌هایشان کند حتی اگر انگیزه‌ی آن‌ها فریب آگاهانه باشد. مردم اغلب کلمه‌ی “سایکوپات” را با تصویری از کسی که دیوانه است قلمداد می‌کنند. درحالی‌که واقعیت می‌تواند متفاوت و خطرناک‌تر باشد. جالب اینجاست که برخی افراد مشهور و بسیاری از افراد برجسته در مشاغل، در آزمون‌های شخصیت سایکوپاتی نمره‌ی بالایی کسب می‌کنند. آن‌ها این قابلیت را دارند که به اوج هر چیزی که انتخاب می‌کنند برسند و لازم نیست نگران برخی بلاتکلیفی‌های دلسوزانه‌ای باشند که بقیه‌ی انسان‌ها تجربه می‌کنند. افرادی که دارای سادیسم هستند، به‌نوعی سایکوپات محسوب می‌شوند. آن‌ها بی‌رحمی را لذت‌بخش و هیجان‌انگیز می‌دانند و اغلب به سمت مسیرهای شغلی کشیده می‌شوند که در آن‌ها مجاز به آسیب رساندن به افراد دیگر تحت پوشش کار مشروع هستند. این بدان معناست که بسیاری از آن‌ها به سمت مشاغل اجرای قانون، مشاغل نظامی، حتی پزشکی و غیره هجوم می‌آورند. افراد سادیسمی لذت می‌برند با شهرت و آبروی دیگران بازی کنند و اشخاصی هستند که اسرار شما را به دیگران می‌گویند. حتی اگر قول داده باشند که حافظ اسرارتان باشند. درحالی‌که ماکیاولی‌ها ممکن است این کار را برای پیشرفت شخصی خود انجام دهند. سادیسم‌ها این کار را انجام می‌دهند چون صرفاً سرگرم‌کننده است. مثلاً سادیسم‌ها به‌عنوان یک شخص سایکوپات، در محل کار ممکن است تلاش کنند شمارا از شغل خود برکنار کنند یا موقعیت شما را به خطر بیندازند. نه به این دلیل که می‌خواهند از شما جلو بزنند، بلکه فقط به این دلیل که می‌خواهند شما ناراضی و آشفته باشید؛ سپس بنشینند و از بدبختی‌های شما لذت ببرند. آن‌ها ممکن است حتی سعی کنند اموال و دارایی‌های شمارا بدزدند نه به این دلیل که به آن نیاز دارند؛ بلکه به این دلیل که نمی‌خواهند طرف مقابل آن را در اختیار داشته باشد. آن‌ها همیشه چیزهای منفی برای گفتن پیدا می‌کنند و هر چقدر بیشتر شمارا اذیت کنند بیشتر انرژی می‌گیرند.

  • خودشیفتگی بعد سوم مثلث تاریکی

سومین جنبه از مثلث تاریکی که باید مراقب آن باشید خودشیفتگی است. گرچه همه‌ی ما تا حدی تمایل به خودشیفتگی داریم اما برای برخی افراد این حد بسیار زیاد است. آن‌ها برای اثبات بهتر بودن خود به افراط و تفریط کشیده می‌شوند و این می‌تواند در نوع دیدگاه، نحوه‌ی تفکر یا عملکرد آن‌ها مشهود باشد. از دید افراد خودشیفته، زندگی آن‌ها فوق‌العاده است و یکی از مهمترین زندگی‌ها در تمام طول تاریخ است. یکی از علائم و نشانه‌های افراد خودشیفته می‌تواند ناتوانی فرد در پذیرفتن هرگونه مخالفت باشد. اگر در اطراف خود، شخصی را می‌شناسید که به نظر می‌رسد همیشه با ستایش و تائید مداوم نیاز دارد و زندگی خود را طوری سازمان‌دهی می‌کند تا بتواند به کسانی که این نیازش را برآورده می‌کنند دسترسی مداوم داشته باشد، بنابراین احتمالاً شما با شخصی خودشیفته سروکار دارید. خودشیفتگی یک اختلال شخصیتی است که می‌توان میزان آن را در یک طیف مشاهده کرد و ممکن است افراد درجات مختلفی از آن را داشته باشند.
برای خودشیفتگان، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که دیگران در خدمت اهداف آن‌ها باشند. تحسین دیگران باعث خوشحالی آن‌ها می‌شود و این یک جنبه‌ی وابستگی را به شخصیت آن‌ها وارد می‌کند.
از جمله سایر ویژگی‌های یک فرد خودشیفته می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
  • دارای یک تصویر اغراق‌آمیز از استعداد یا موفقیت‌های خود
  • انتظار برخورد ویژه یا محترمانه
  • حسادت به دیگران یا اعتقاد خیالی به این‌که وی مورد حسادت دیگران است.
  • نیاز شدید به تحسین دیگران
  • اهمیت ندادن به خواسته‌ها و احساسات دیگران
  • تمایل به سوء استفاده یا دست‌کاری افکار دیگران
بدیهی است که این آخرین ویژگی، بیشترین ارتباط را با اهداف ما دار که خودمحوری شدید، توهمات و عدم همدلی، منجر به شخصیتی کاملاً سوء استفاده‌گر می‌شود که صرفاً در جهت اهداف و علایق شخصی خود است. این‌ها ویژگی‌هایی هستند که معمولاً کینه‌توزند و توانایی صدمه‌زدن دارند و دچار شخصیت ضداجتماعی می‌شوند. از طرف دیگر خودشیفتگان معمولاً تمایل دارند از تاکتیک‌های نرم برای سوء استفاده از دیگران استفاده کنند. تفاوت تاکتیک‌های نرم در این است که مثل دادن رشوه و هدیه، معمولاً برای تأثیرگذاری بر دیگران برای رسیدن به اهداف به کار می‌رود ولی تاکتیک‌های شدیدتر می‌تواند شامل تهدید و ارعاب و کارشکنی باشد. در کل این خیلی خوب است که بتوانید این ویژگی‌ها را تشخیص دهید و در زندگی حرفه‌ای و شخصی خود از آن استفاده کنید.

  • استفاده از سه‌گانه تاریک برای کنترل ذهن افراد

جالب است بدانید که اگر سایکوپا‌ت‌هایی را که به جنایتکار تبدیل شده‌اند و یا خودشیفتگان و ماکیاولیست‌هایی را که در حد افراط و بیمارگونه این صفات را بروز می‌دهند حذف کنیم و در میان مردم عادی جستجو کنیم (که طبیعتاً کم وبیش دارای صفات مذکور هستند)، نمی‌توانیم به سادگی بین این سه بین این سه مفهوم، مرز مشخصی ترسیم کنیم. وجود این سه عامل در محل کار نتایج متفاوتی ایجاد می‌کند و نشان‌دهنده احتمال بالای غیر مولد بودن و عملکرد پایین در محیط کار است. البته در مورد خودشیفتگی برخی معتقدند شواهد نشان می‌دهد برخورداری از مقداری خودشیفتگی می‌تواند کمک زیادی به موفقیت در تجارت کند. وقتی یک نفر، هر سه ویژگی ماکیاولیسمی، سایکوپاتی و خودشیفتگی را در خود داشته باشد شرایط بسیار سخت می‌شود.

هیتلر نمونه‌ی بارز هر سه ویژگی است. چنین افرادی می‌توانند کنترل شما و زندگی شخصی‌تان را به دست گیرند. دور ماندن از این افراد و درگیر نشدن با نقشه‌های آن‌ها نیازمند آگاهی است.

  • نقاشی «قابیل یا هیتلر در جهنم» اثر «گئورگه گروس»

  • تفاوت روانشناسی و روانشناسی تاریک و برای چه باید روانشناسی تاریک را بیاموزیم؟

معمولاً مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی وجود دارد که اغلب در مجرمان مشاهده می‌شود. تعجب‌آور نیست که گفته می‌شود بسیاری از جنایتکاران اشتراکات بسیاری باهم دارند. توجه به این ویژگی‌های تاریک، راهی عالی برای این است که بفهمید کسی قصد سوء استفاده نسبت به شما را دارد یا خیر.
افراد اطراف ما ممکن است هر روز از روش‌های روانشناسی تاریک برای دست‌کاری، نفوذ، ترغیب و ترساندن ما برای استفاده از مزایا و به دست آوردن خواسته‌های خود استفاده کنند. برخی از افراد گیج می‌شوند و تفاوت روانشناسی و روانشناسی تاریک را نمی‌دانند در حالی که این دو باهم متفاوت هستند. روانشناسی تاریک شامل علم و هنر کنترل و دست‌کاری ذهن است در حالی که روانشناسی عادی مطالعه‌ی رفتار و اعمال انسان با محدودیت افکار می‌باشد. با این حال اگر می‌خواهید دیگران را کنترل کنید باید بدانید چگونه از روانشناسی تاریک استفاده کنید کنترل ذهن افراد یک هنر است و شما باید این هنر را برای تأمین نیازهای خود بیاموزید.

  • چند پیشنهاد، برای تماشا  و مطالعه:

فیلم «تاریک‌ترین ابعاد شخصیت ما: خودشیفته، جامعه‌ستیز، ماکیاولی» که منبع اصلی آن یک سایت خارجی است و به فارسی دوبله شده است را با دقت ببینید و گوش بدهید تا این متن را با تمام وجود دریافته و ملکه‌ی ذهنتان شود.
مقاله‌ی «بررسی اعجاز روان‌شناختی قرآن» نیز تحقیقی جالب و خواندنی است که ارزش خواندن دارد.
مقاله‌ی «نارسیسیسم یا خودشیفتگی در شعر خاقانی» را دانلود و سر فرصت مطالعه فرمایید.
مقاله‌ی «اختلال شخصیت خودشیفته از منظر قرآن و حدیث» را دانلود و سر فرصت مطالعه فرمایید.
مقاله‌ی «اصول گرایی علوی(ع) در چالش با ماکیاولیسم اموی» نیز بسیار خواندنی و قابل تامل است.

  • حُسن ختام: