• قبل از خوندن این متن بهتر است که یاداشت قبلی را خوانده باشید:

دولتی که باید مانند یک اسب بتازد ولی مانند یک گاو پرواری حتی حال تکان خوردن ندارد!

  • معنی کلمه‌ی بروکراسی در ادبیات آن‌ور آبی‌ها!

کلمه “بوروکراسی ” ابتدا در قرن هیجدهم توسط اقتصادان فرانسوی به نام “وینست دوگورنی ” مطرح شد. اما در سال ۱۹۱۰ جامعه شناس آلمانی ماکس وبر موضوع و بحث بروکراسی را عنوان و تشریح کرد. بوروکراسی از دو کلمه برو به معنی دفتر کارکنان سازمان‌های دولتی و نیز میز تحریر اطلاق می شود. و کراسی که معنای یونانی دارد به مفهوم حکومت و اداره کردن است. و کلّی جمله‌ی قلنمه سلمبه‌ی به دردنخور دیگر که به درد ما نمی‌خورد!

  • معنی کلمه‌ی بروکراسی به صورت خیلی خودمانی! 

برای تعریف این کلمه، ابتدا باید به ویژگی سازمان‌های دولتی در ایران اشاره کنم:

یک: تعداد دیوارها و به تبع آن تعداد “در” ها در این سازمان زیاد است. و هر چه تعداد درهای این سازمان‌ها بیشتر باشد میزان دربه‌دری ارباب‌ رجوع‌های آن‌ها نیز افزایش می‌یابد! نقش تعداد درهای یک سازمان در میزان دربه‌دری مردمی که با آن کار دارند، کتمان‌ناپذیر است!

دو: تعداد طبقات و به طبع آن تعداد پلّه‌ها در این سازمان‌ها زیاد است. و هر چه تعداد پله‌ها بیشتر باشد میزان سنگ‌قلّاب‌کردن و بالا‌وپایین کردن ارباب‌رجو‌ع‌های این سازمان‌ها بیشتر خواهد بود.

سه: تعداد کارمندان و به طبع آن تعداد میزها و کاغذها در این سازمان‌ها زیاد است. و هر چه تعداد میزها و کاغذها بیشتر باشد میزان ارباب‌رجوع‌های کاغذ‌به‌دست و علّاف در پُشت میزهای کارمندان آن سازمان‌ها بیشتر خواهد بود. شاید بگوید وقتی رایانه و نرم‌افزار وجود دارد دیگر کاغذ چه کاربردی دارد. باید بگویم که سخت در اشتباه هستید. رایانه و نرم‌افزار نمی‌توانند ثابت کنند که کارمندان یک اداره در حال تلاش و کوشش هستند. آن کاغذ‌ها و پرونده‌های قطوری که دست ارباب‎رجوع‌های یک اداره است و از این اتاق به آن اتاق و از این طبقه به آن طبقه می‌روند، هنوز هم بهترین معیار برای میزان کارایی یک سازمان دولتی و کارمندانش هستند!

  • حالا وقت چیه؟ نوشتن از معنی خودمانی کلمه‌ی بروکراسی!

خوب وقتی تعداد دیوارها، درها، پله‌ها، میزها و کاغذهای یک سازمان زیاد باشد، حتماً تعداد کارمندانش هم زیاد خواهد بود. و وقتی تعداد کارمندان یک سازمان زیاد باشد، نان حلال درآوردن سخت می‌شود. و لازمه‌ی نان حلال درآوردن در این سازمان‌ها این است که ارباب‌رجوع‌ به همه برسد. از آنجا که بیم آن می‌رود که ارباب رجوع به همه‌ی کارمندان نرسد و رئیس سازمان فکر کند که کارمندانش بیکار به‌دردنخور هستند، خود کارمندان به صورت خودکار یک ارباب رجوع را طوری سرگردان می‌کنند که حداقل یک تا چند بار تمام طبقات و اتاق‌های آن اداره را طی کند، به طوری که تمام کارمندان آن سازمان از عرق‌ریختن او سان دیده باشند. ارباب‌رجوع که حتی اگر یک جوان چُست و چابک و نرم و نازک باشد خسته می‌شود، دیگر کارش به التماس و تمنّا می‌کشد. پس به هر میز و کارمندی که می‌رسد جوری عجز و لابه و گریه و مویه می‌کند که دل آن کارمند به رحم بیاید و کارش را انجام دهد و وقتی کارمند او را به کارمند دیگری در همان طبقه و یا در  دیگر طبقات حواله می‌کند، خود را به نشنیدن نزده و همچنان التماس می‌کند. کارمند که باید هوای همکارانش را داشته باشد، از ترس این‌که این ارباب‌رجوع به بقیه‌ی همکارانش نرسد و آن‌ها نتوانند یک لقمه نان حلال سر سفره‌شان ببرند، عصبانی می‌شود و چند باری خطاب به ارباب‌رجوع می‌گوید: “برو به فلان قسمت!” و وقتی می‌بیند ارباب‌رجوع سرتقی می‌کند با صدای بلندتر خطاب به او می‌گوید: “برو! کر اسی؟” که معنی جزئی‌ترش یعنی: می‌گم برو برو، چرا نمی‌ری مگه کر هستی؟ و این‌جوری پای کلمه‌ی “بروکراسی” به دایره‌ی واژگان پرکاربرد در سیستم اداری ما باز شد!

  • میانبر!

متاسفانه کارمندانی یافت می‌شوند که با گرفتن رشوه سیر مراحل اداری را کوتاه کرده و اجازه می‌دهند که ارباب‌رجوع میانبر بزند. این کارمندان نمی‌گذارند یک ارباب‌رجوع به دیگر کارمندان اداره برسد. آن‌ها با گرفتن رشوه هم لقمه‌ی خودشان که معمولاً خیلی بزرگ نیز هست را حرام می‌کنند و هم نمی‌گذارند که باقی کارمندان سازمان، یک لقمه‌ی کوچک نان حلال سر سفره‌شان ببرند.

  • خلاصه:

شما نه در فرهنگ لغت دهخدا، نه در فرهنگ لغت دکتر معین و نه در هیچ فرهنگ لغت دیگری این تعریف را مقابل کلمه‌ی بروکراسی نخواهید دید. ولی این تعریف را یکبار برای همیشه از دهان دست‌انداز بشنوید و به خاطر بسپارید و بعداً خودتان ببینید که کدام تعریف به واقعیت نزدیک‌تر است. تعریف آن بزرگان ادب فارسی یا تعریف این کوچک ادب فارسی:  بروکراسی: کلمه تلخیص‌‌شده‌‌ای از جمله‌ی “برو! کَر اسی؟” (برو [مگه] کر هستی؟) است.

دسته بندی شده در: