- سال ۱۳۹۲:
یک پیکان مدل ۶۳ تمیز داشتم که بعد از ۲۹ سال، آب و روغن قاطی کرد. بردم تعمیرگاه و مکانیک گفت واشر سرسیلندر سوزانده است. ولی بعدش معلوم شد که سیلندر ماشین هم که تا آن تاریخ هنوز باز نشده بود، مشکل دارد. سیلندر ماشین را بردم تراشکاری. فهرست بلند و بالای قطعاتی هم که مکانیک دستور داد را رفتم از فروشگاه لوازمخودرویی گرفتم. قیمت قطعات نو و درجه یک ۲۰۰ هزار تومان، هزینهی تراشکاری ۱۲۵ هزار تومان و دستمزد مکانیک ۱۲۵ هزار تومان شد، سرجمع با ۵۰۰ هزارتومان موتور ماشین سرحال شد.
- سال ۱۴۰۲
دیروز دوچرخهام را بردم دوچرخهسازی تا لاستیکش را عوض کند. گفت فقط قیمت لاستیک دوچرخه آن هم بدون تیوب ۵۰۰ هزار تومان میشود. کُپ کردم. فکر کردم دارد گران حساب میکند. رفتم توی سایت دیجیکالا قیمت لاستیک سایز ۲۶ را استعلام گرفتم. ۴۹۵ هزار تومان بود!
- ده سال یا یک قرن؟!
در سال ۹۲ وقتی موتور پیکان را تعمیر اساسی میکردم، بابت پرداخت همان ۵۰۰ هزار تومان کلّی فشار به جیبم آمد. ولی اگر آن موقع کسی به من میگفت ده سال دیگر با این ۵۰۰ هزار تومان فقط میتوانی یک لاستیک دوجرخه سایز ۲۶ بخری، باور نمیکردم که هیچ، بدون تردید او را دیوانه هم میخواندم. به نظر شما در سال ۱۴۱۲ با ۵۰۰ هزار تومان یک بسته چیپس میتوانیم بخریم یا خیر؟!
- یادداشت مرتبط:
- حُسن ختام: به نقل از کتاب “سیاست و حکمرانی در قرآن و نهج البلاغه” نوشتهی “اکبر غفوری و سید روح الله طباطبایی ندوشن”
اقتضای حکمرانی مطلوب و مبتنی بر آموزههای قرآن کریم و کلام حضرت امیر (ع) ایناستکه زمامدار و عوامل دولتی، در نگهداری و صرف بیتالمال، نهایت دقت و حساسیت را بهخرج دهند. برای امام (ع)، دقت در صرف بیتالمال از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، بهحدی که امام، حتی درباره مصرف نوشتافزار، دستورالعملی بدینشرح صادر کرد: «قلمهای خود را نازک بتراشید، سطرها را نزدیک بههم بنویسید، عبارات و کلمات زاید را حذف کنید، به معنا و مفهوم توجه داشته باشید و از زیادهروی در نوشتن پرهیز نمایید، برای اینکه اموال مسلمانان تحمل ضرر و زیان را ندارد» (مجلسی، 1403ق، 41/105) در این زمینه نمونههای فراوان دیگری از مکتوبهای حضرت وجود دارد. مکتوب چهل و یکم نهجالبلاغه، یکیاز این اسناد عبرتانگیز و سراسر درس است.
امام در این مکتوب، خطاب به یکیاز کارگزاران خویش که از اقوام امام و مرتکب اختلاس شده بود، مرقوم داشت: «فَاتَّقِ اللّه وَارْدُدْ اِلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ اَمْوالَهُمْ، فَاِنَّک اِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ اَمْکنَنی اللّهُ مِنْک لاَعْذِرَنَّ اِلَی اللّهِ فیک، وَ لاَضْرِبَنَّک بِسَیفِی الَّذی ما ضَرَبْتُ بِهِ اَحَداً اِلاّ دَخَلَ النّارَ!»(مکتوب 41)؛ پس، از خدا بترس و اموال قوم و ملترا بهخودشان باز گردان و اگر چنین نکنی و خداوند مرا یاری رساند و بهتو دست یابم، با همان شمشیری که به هر کس زدهام راه جهنم را پیش گرفتهاست، ضربتی بر فرق تو خواهم زد». دقت کنید مخاطب، از اقوام امام بوده، آن هم نه هرکسی! شخصی که امام برایش نوشت: ما تو را از خردمندان میشمردیم؛ «أیُّهَا المَعدُودُ-کانَ- عِندَنا مِن أُولِی الأَلبابِ»(همان) یعنی عالِم هم بودهاست، امام چنین تهدیدش میکند و هرگز در معذوریت جایگاه اجتماعی یا رابطه نسبی و غیره قرار نمیگیرد.