بیخدا و با خدا تنها فرقمان این است که نتیجهگیری نمیکنیم خداوند این احساسات را ایجاد کرده است!
- تا الان چند یادداشت با محوریت “خدای متعال” نوشته ام. عنوان برخی از آنها:
- ما اکثرمان خداباوران و یا خداناباوران موسمی هستیم! | و من نیز حتی خداناباور بودم و شاید شما هم حتی!
- گیر کردن بین زمین و آسمان، بین خدا و ناخدا… !
- خداناباوران عزیز این دو کتاب را بخوانند.
- آیا خدای باد آورده را باد خواهد بُرد؟
- اینها را گفتم تا بگویم که “جاناتان هایت” هم در کتاب “فرضیۀ خوشبختی: یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان” به این نتیجه میرسد:
«حتی خداناباوران هم [چه بخواهند چه نخواهند و چه رد چه تایید کنند] نشانههایی از تقدّس دارند، به خصوص وقتی عاشق میشوند یا در طبیعتاند.»
- او در کتاب “فرضیۀ خوشبختی” بعد از آوردن دو نقل قول زیر:
از منگ تیسو، قرن سوم پیش از میلاد مسیح:
نباید بگذاریم یک آدم پست به یک آدم اصیل یا یک کوچکتر به یک بزرگتر صدمه بزند. آنها که به چیزهای کوچک بال و پر میدهند آدمهای حقیری میشوند؛ آنها که به چیزهای بزرگ بها میدهند انسانهای بزرگی میشوند.
و از حضرت محمّد (ص):
خداوند ملائکه را از عقل بدون شهوت، حیوانات را از شهوت بدون عقل و انسان را از ترکیب عقل و شهوت خلق کرد؛ بنابراین وقتی عقل یک فرد بر شهوتش غلبه میکند، از فرشتهها بهتر میشود. اما وقتی شهوتش بر عقلش غلبه میکند، از حیوانات بدتر میشود.
چنین مینویسد:
یکی از استادان زمینشناسی به نام جوزف لی کنت، از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، در سال ۱۸۹۲ در کتابش که نظریه تکاملی داروین را ترویج میکند، کم وبیش از “منگ تیسو” و ” حضرت محمّد (ص)” نقل قول آورده است: «انسان دو طبیعت دارد؛ طبیعت پست که شبیه حیوانات است طبيعتى والا مختص خودش. کل مفهوم گناه، بردگی حقیرانهی طبعِ والا برای طبعِ پست است.»
- و بعد در ادامه، به بخشی محتویات کتاب “مقدس و نامقدس” نوشتۀ “میرچا الیاده” اشاره میکند و میگوید: «وقتی این را خواندم نفسم بند آمد!»
اما همزمان با ترقّی علم، تکنولوژی و صنعت، دنیای غرب “تقدس زدایی” شد. دست کم مورخ مذهبی بزرگ، میرچا الیاده، این مبحث را پیش کشید. او در کتاب مقدس و نامقدس نشان میدهد که درک تقدّس در انسانها جهانی است. همهٔ مذاهب بدون در نظر گرفتن تفاوتهایشان، مکانها (معبدها، حرمها، درختان مقدس) و آدابی دارند (نماز خواندن، رقصیدن به شکلی خاص) که اجازه میدهند با چیزی اُخروی و پاک ارتباط برقرار کنیم. برای تعیین محدوده تقدس همه زمانها و مکانها و فعالیتهای دیگر کفرآمیز تلقی میشوند (معمولی یا غیر مقدس). مرزهای بین مقدس و نامقدس باید با دقت محافظت شود و این دلیل وجود قوانین پاکی و ناپاکی است. الیاده میگوید غرب مدرن اولین فرهنگ در تاریخ بشری است که زمان و مکان را از هرچه تقدس است پاک کرده و دنیایی عملگرا و کارآمد و نامقدس به وجود آورده است. این دنیا برای بنیادگرایان مذهبی غیر قابل تحمّل است و گاهی حس میکنند برای مقابله با آن باید از زور استفاده کنند.
به نظر من تحمیلیترین نظر الیاده این است که تقدس به حدّی سرکوب نشدنی است که دائماً به شکل رفتارهای “مذهبی-مخفیانه” مزاحم دنیای مدرن نامقدس میشود. او گفته حتی فردی که زندگی کفرآمیزی دارد:
برای خودش مکانهایی اختصاصی دارد که ویژگیهایش با همۀ مکانهای دیگر متفاوت است، مثل محل تولّد یک انسان یا جایی که اولین بار عشق را تجربه کرده یا مکانهای خاصی در اولین شهر خارجی که در جوانیاش دیده است. همۀ این مکانها، حتی برای خیلی از آدمهای واقعاً بیدین، همواره به شکل یک استثنا و با ویژگیهای خاص باقی میمانند؛ اینها “مکانهای مقدس” دنیای شخصی او هستند، انگار در این مکانها بوده که الهاماتی از واقعیت را دریافت کرده است، نه آن جاهای دیگر زندگی روزمره و عادیاش.
وقتی این را خواندم نفسم بند آمد. الیاده کاملاً معنویت ضعیف مرا میخکوب، و مخدودش کرده بود به مکانها، کتابها، آدمها و اتفاقاتی که لحظههایی از تعالی و روشنگری را به من عطا کرده بودند. حتی خداناباوران هم نشانههایی از تقدّس دارند، به خصوص وقتی عاشق میشوند یا در طبیعتاند. تنها فرقمان این است که نتیجهگیری نمیکنیم خداوند این احساسات را ایجاد کرده است.
- حُسن ختام: به نقل از کتاب “حصن حصین حضرت خداوندی” نوشتهی “اسماعیل شفیعی سروستانی”:امام فرمودند: «خداوند تو را معاف کرد.» در این حال هارون مکی به محضر امام صادق (ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد. امام به هارون مکی فرمودند: «کفشت را به زمین بینداز و برو در داخل تنور و در میان آتش بنشین.» هارون مکی کفش خود را زمین انداخت و در میان آتش نشست. امام شروع به گفتوگو با آن مرد خراسانی کردند و از اوضاع و احوال خراسان سؤال میپرسیدند. پس از آن، به مرد خراسانی فرمودند: «بلند شو و نگاه کن و ببین در تنور چه خبر است؟» مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن، هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام به مرد خراسانی فرمودند: «در خراسان چند نفر مانند این مرد پیدا میشوند؟»خراسانی گفت: به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمیشود. پس از آن امام صادق (ع) فرمودند:«ما در زمانی که پنج نفر یاور نداریم، دست به قیام مسلحانه نمیزنیم. ما بهتر از دیگران وقت خروج و قیام مسلحانه را میدانیم.»