توجه:
منظور از باسواد در این متن، کسی است که دارای یک برگ کاغذ روغنی، تحت عنوان مدرک دانشگاهی است. این مدرک دانشگاهی جز توهم خودحلالمسائلپنداری، چیزی برای او به ارمغان نیاورده است. و از مشخصات بارز او این است که همه را به جز خودش، “بیسواد” میداند و از “بیسواد” خواندن دیگران لذّت میبرد. بنابراین آن اشخاصی که مدرک دانشگاهی دارند ولی در گفتار و رفتارشان، اصل “همهچیز را همهکس دانند” مشهود است، بسیار قابل احترام و جزو با سوادهای مورد نظر این یادداشت نیستند. و صد البته منظور از بیسواد، بیسواد از نوع داخل کلیپ زیر نیز نیست:
هر چه “بیسوادی” مال من، هر چه “سواد” هست، مال تو!
سوادی که سودا میآورد را نمیخواهم. سوادی از ریشهی “اَسوَد” است و از برای “سیاه” کردن و “روسیاهی” است را نمیخواهم. سوادی که باد دماغ و تکبّر بیاورد را نمیخواهم. سوادی که برای دریافت حقوق بیشتر و پز اجتماعی باشد را نمیخواهم. سوادی که باعث شود فکر کنم نباید سنگینتر از خودکار را بلند کنم، نمیخواهم. همین امروز اگر بروید توی خیابان و داد بزنید “دکتر” یا “مهندس”، بیش از نیمی از عابرین، سرشان را به سمت شما بر میگردانند. امّا از همینهایی که به عنوان “دکتر” یا “مهندس” سرشان را بر میگردانند بپرسید چه گلی به سر خود و این مملکت زدهاند؟ بپرسید به جز “حرف” چه چیزی تحویل مردم دادهاند؟ خیلی از این مشکلاتی که اکنون داریم را “باسواد”ها رقم زدهاند، نه “بیسواد”ها! اگر فردا “بیسواد”ها اعتصاب کنند مملکت بیشتر آسیب خواهد دید یا “باسواد”ها؟ اگر “بیسواد”ها اعتصاب کنند “نان”برای خوردن یافت نخواهد شد. سرپناهی برای زندگی یافت نخواهد شد. چون آن “کارگر” است که آجر را در کوره میگذارد و دیوار را میچیند نه “مهندس”. “خودرویی” برای سوار شدن یافت نخواهد شد. چون آن “کارگر” است که پیچ و مهره را سفت میکند نه “مهندس”. چون آن “مکانیک” است که خودرو را تعمیر میکند نه “مهندس”. ما اگر عقلمان به چشممان نبود “بیسواد”های “آردآلود”، “خاکآلود” و “دوداندود” را بیشتر احترام میکردیم تا “باسواد”های «کبرآلود» را.
در ستایش بیسوادی:
به نقل از کتاب «قدرت خواندن؛ از سقراط تا توییتر» نوشتهی «فرانک فوردی»: مؤلف آلمانی، هانس ماگنوس انسنسبرگر، زمان دریافت جایزه هاینریش بُل از شهر کلن در سال ۱۹۸۵، تصمیم گرفت سخنرانیاش در مراسم پذیرش جایزه را به ستودن فضایل بیسوادی اختصاص دهد. او، که به وضوح از رسوم آموزشی دورانش (دقت کنید طرف آلمانی است نه ایرانی! در نظام آموزشی آلمان تحصیل کرده است نه ایران!) ناخرسند بود، توجهات را به خسرانهای فرهنگی ناشی از افزایش سواد جلب کرد و گفت: «من به بیسواد حسادت میکنم به خاطر حافظهاش، ظرفیت تمرکزش، زیرکیاش، نوآوریاش، سرسختیاش، سامعهی حساسش».
این هرگز کار نمیکند!
به نقل از کتاب «دروغهای مسلّح(شیوه های اندیشیدن انتقادی در عصر پسا حقیقت)» نوشتهی «دنیل جی لویتین»: بسیاری از مخترعان و مبتکران جمله “این هرگز کار نمیکند” را از دهان متخصصان (همانهایی که به اصطلاح باسواد هستند!) شنیدهاند. مثال تمامعیار این موضوع برادران رایت و دستیاران آنها هستند که مخترعان وسیلههای پروازی هستند برادران رایت جزء کسانی بودند که از مدرسه اخراج شده بودند و هیچ سابقهی آموزشی در علوم هوانوردی و فیزیک نداشتند (یعنی بیسواد کامل!) بسیاری از متخصصان (همان باسوادها) ادعا داشتند که پرواز شیئی سنگینتر از هوا کاملاً (ببینید باسوادها چقدر قوی، محکم و متقن حکم صادر کردند: کاملاً، نه احتمالاً!) نشدنی است. اما برادران رایت که از لحاظ فکری و دانشی، خودساخته (مثل باسوادهای خودباخته نبودند! خودساختگی کجا و خودباختگی کجا!) بودند بر این موضوع اهتمام ورزیدند تا آنجا که آنها به صورت متخصصانی بالفعل و عملگرا (به عمل کار بر آید به سخندانی نیست!) درآمدند زمانی که برادران رایت هواپیمای خود را که کاربردی بود و قابلیت پرواز داشت همچنین از لحاظ وزنی بسیار سنگینتر از هوا بود را آسمان به پرواز درآوردند به دیگر متخصصان (همان باسوادها!) ثابت کردند که آنها در اشتباه به سر میبردهاند. [نه خودشان!]
گروه بیتلزها را باسوادها رد کردند ولی یک بیسواد پذیرفت!
به نقل از کتاب «دروغهای مسلّح(شیوه های اندیشیدن انتقادی در عصر پسا حقیقت)» نوشتهی «دنیل جی لویتین»: تمام کمپانیهای ضبط موسیقی که در انگلستان معروف بودند نمونهای از نسخهی موسیقی بیتلزها را رد کردند فقط جرج مارتین که تهیهکنندهی جوانی بود که هیچ تجربهای در زمینهی تولید موسیقی پاپ نداشت (یعنی بیسواد!) قبول کرد که قراردادی با آنها و شرکت ایمآی امضا کند.
“آندره ژید” باسواد، جلد نخست رمان “مارسل پروست” را خواند و رد کرد!
به نقل از کتاب «فانوس جادویی زمان» نوشتهی «داریوش شایگان»: روایت است وقتی آندره ژید جلد نخست رمان پروست را خواند، آن را رد کرد! بعدها گفت نپذیرفتن «درجستجوی زمان از دست رفته» یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیاش بود. اگر او بعد از خواندن جلد اول دچار اشتباه شد، بودند کسانی که پس از خواندن مجموعه هفت جلدی آن نیز همچنان دچار سو تفاهم بودند.
“ناتالی ساروت” باسواد گفت چیزهایی که مارسل پروست نوشته اصلاً شاهکار نیست و ماندگار نخواهد شد!
به نقل از کتاب «فانوس جادویی زمان» نوشتهی «داریوش شایگان»: ناتالی ساروت با کجفهمی در ماندگاری شاهکار پروست تردید کرد و گفت در آینده نزدیک از این رمان بیرمق نشانی نخواهد ماند و نهایتاً تنها در تاریخچههای ادبی به عنوان شواهدی از دورانی پایان یافته، با ستایشی گنگ و مبهم از دور نگریسته میشود! اما از روزگار چنین اظهارنظرهایی قریب به هفت یا هشت دهه گذشته و اگر خود گویندهها نیز نظرشان عوض نشده باشد؛ گذر زمان بر ماندگاری و ارزش کار پروست مهر تایید زده است. [حالا شما بیشتر اسم “مارسل پروست” را میشنوید یا “ناتالی ساروت” را؟!]
بی”سوادی”که تحسین همه را برانگیخت:
“حمید عبدالله دخت” کارگر فداکار اداره آب و فاضلاب فهرج، در سرمای شدید هوا تا نیمی از صورتش در آبگل فرو رفته است تا ترکیدگی لوله در عمیق زمین را تعمیر و جلوی قطعی آب شهرش را بگیرد. چند نفر باسواد را میشناسید که حاضر باشند در دمای هوای زیر صفر، به این آبگل نزدیک شوند یا حتی انگشت شریفشان را در آن فرو کنند؟!
کربلایی کاظم ساروقی، بیسواد بود. نه آیتالله بود نه حجهالسلام! نه دکترای الهیات داشت نه دکترای علوم دینی! حتی خواندن و نوشتن بلد نبود!
کربلایی کاظم کریمی ساروقی جوان بیسوادی بود که در بیست و هفت سالگی در آستان مقدس امام زادگان هفتاد و دو تن ساروق حافظ کل قرآن شد. اسماعیل کریمی ساروقی، فرزند کربلایی کاظم باور داشت که پرهیز از مال حرام، پرداخت زکات و نماز اول وقت از مهمترین دلایل لطف و عنایت الهی به پدرش بوده است. کربلایی کاظم پس از حافظ شدن قرآن، توسط آیتالله عظما بروجردی، خوانساری و مرعشی نجفی آزموده شد و این مراجع عظام این موضوع را تایید کردند.
کلاهبرداری بورسی سال ۹۹ کار باسوادها بود!
کلاهبرداری بورسی سال ۹۹ کار باسوادها بود یا بیسوادها؟! نه تنها این کلاهبرداری، بلکه قالب کلاهبرداریها و اختلاسها و فسادهای بزرگ مالی و اقتصادی که تاکنون در کشور رخ داده است، معمولاً کار باسوادها و فارغالتحصیلان از فلان و بهمان دانشگاه خارجی بوده است نه بیسوادها. بیسوادها معمولاً نان بازویشان را میخورند و با کار و تلاش، رزق و روزی تمیز به دست میآورند. برای همین حتی فرصت فکر کردن به کلاهبرداری و به دست آوردن پول یامُفت و کثیف را ندارند. چند پروندهی کلاهبرداری سراغ دارید که متهمهای ردیف اول آن بیسوادها بودهاند؟ در قالب پروندهها کلاهبرداران، باسواد و متضرّرین، بیسواد هستند.
از کارگر بیسواد شهرداری تا دکتر باسواد مدیرعامل بانک ملّی!


تبصره:
البته لزوماً تمام بیسوادها، پاکدست و تمام باسوادها، دزد نیستند. ولی چیزی که واضح است این است: ضربهای که یک باسواد دزد میتواند به اقتصاد کشور وارد کند را هرگز یک بیسواد دزد نمیتواند وارد کند. چند بیسواد باید دزد از آب در بیایند تا بتوانند رکورد دزدی (البته میگویند اختلاس با دزدی فرق دارد!) یک باسواد دزد مثل جناب خاوری را جا به جا کنند؟!
چقدر روی متخصصین و کارشناسان حساب باز کنیم:
یک داستان واقعی: شلاق خوردم!
لُب کلام:
بیسواد یا باسواد بودن، معیار و سنگ محک آدم بودن نیست. آدم باشیم.

15 پاسخ
سلام وعرض احترام.
مبارک باشه شروع کارتون بطور رسمی درسایت شخصی.
امیدوارم دراینجا بهتر وباآرامش بیشتری بتونید بنویسید.
بسیار عالی بود.
معرفت وانسانیت چیزی که درهیچ مدرسه ودانشگاهی یاد نمیدهند.
پسر من بارها درمورد شغل آینده اش ازمن میپرسد ونمیداند پزشک شود بهتراست یامهندس؟! 😅
وجواب من این است: «عزیزم ماهم مهندس زیاد داریم وهم دکتر. بنظرم سعی کن انسان شوی. مادراین زمانه فقط انسان کم داریم.»
خداانسانها رازیاد کند. حالا اگر این انسانها مهندس ودکتر ومعلم وپرستار ونویسنده و… هم باشند که چه بهتر.
سلام و عرض ادب و احترام
سلامت باشید انشاءالله.
ممنون از همراهی و حضور دلگرمکنندهی شما.
بهترین جواب همین است که شما به فرزند عزیزتان دادید. خوبه که آدم توی هر شغل و یا پُست و مقامی که قرار داره، انسان باشه و حرمت یک انسان رو حفظ کنه.
سالم و سربلند و عزیز و توانا و کامیاب و مسرور و عزیز باشید انشاءالله.
سلام
مبارک باشد!
ماور بودن و پدر بودن هم سواد بر نمیدارد؛ محبّت، مسئولیتپذیری، …
سلام و عرض ادب
ممنون که وقت گذاشتید و نظر زیبا و دقیق خودتون رو نوشتید.
حق با شماست. پدر و مادرهای ما غالباً سوادی نداشتند ولی معرفت تربیت فرزند رو داشتند و ما مثلاً سواد داریم و متاسفانه اندر خم یک کوچهی مادر و پدر بودن، ماندهایم.
سالم و سربلند و عزیز و توانا و کامیاب و مسرور و عزیز باشید. انشاءالله.
زیباست… 🙂 مبارکه!
سلام و عرض ادب و احترام
خوشحالم که بعد از چند هفته ترک سایت ویرگول، دوباره دارم اسم و نظر شما رو اینجا میبینم.
خدا حفظتون کنه انشاءالله.
سلام و عرض ارادت
یکدونه دست انداز که بیشتر نداریم… 🙃 خیلی کار به جا و عالی کردین که سایت خودتون رو راه انداختین… یا علی
سلام و عرض ادب و احترام
الان توی هر شهری که زندگی کنید، یک عالمه دستانداز وجود داره:) گاهی چشمم به تابلوهای دستانداز که میافته خندم میگیره. فکر نکنم کسی مثل خودم به تابلوهای دستانداز نگاه کنه! ممنون از حمایت و همراهی شما. امیدوارم شاهد نقطه نظرات بکر، سازنده و آموزندهی شما در اینجا باشم.
سلام و درود
آقا بسیار خوشحالم که بالاخره سایت خودتون رو ساختید و قدر نوشتههای خوبتون رو دونستید. امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید و در سایت زیباتون بنویسید.
سلام و عرض ارادت
دانیال جان ممنون از حضور و همراهی دلگرمکننده شما.
سپاس از شما که وقت میگذارید و با نظرهای خوبتون به بهتر شدن یادداشتهای بنده کمک میکنید.
موفق و پیروز و سالم و سربلند و عزیز و توانا و کامیاب و مسرور باشید. انشاءالله.
سلام
واقعا سایت شخصی چقدر خوبه :))
خییییلی مبارک باشه😉🌻
سلام و عرض ارادت
سلامت باشی انشاءالله.
محمدامین عزیز ممنون که سر زدی. امیدوارم همراهی دوستان خوبی مثل شما رو اینجا هم داشته باشم.
ان شاءالله 🙂
زنده باشید انشاءالله.
خدا قوت، عالی بود.