بیایید فرض کنیم که جهنم با آن همه ترسناکی و وحشتناکیاش، آتشی به اندازهی آتش یک چوب کبریت داشته باشد. مگر نه این است که آتش یک چوب کبریت هم برای سوزاندن یک جنگل کافی است؟ مگر نه این است که ما حتی آتش یک چوب کبریت را هم نمیتوانیم تاب بیاوریم، پس چرا اینقدر به گناه اصرار میورزیم؟ بیایید گستاخانه و دور از جان، مانند یک کافرِ محتاط(!) تصوّر کنیم که تمام آیات قرآن و روایاتی که در وصف جهنم آمده است، به اندازهی آتش یک چوب کبریت درست هستند. آیا از همان میزان صحت نیز نباید ترسید؟ پس ما را چه شده است که این روزها حتی به اندازهی آتش همان یک چوب کبریت هم از جهنم نمیهراسیم؟!
گناه
این دقیقاً همان چیزی نبود که میخواستیم! (طنز سیاهِ سیاهِ سیاه!)
زیر گنبد دودآلود! یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا، یک عالمه آدم زپرتی دیگر هم بودند که از خود خدا، بیشتر ادعای خدایی میکردند! یکی هم بود که اسمش دکتر جیمز بود. دکتر جیمز به غدد مقعدی سگها خیلی علاقه داشت. برای همین کلّی درس خواند و درس خواند تا اینکه بتواند تا روزی که زنده است، به غدد مقعدی سگها، دسترسی کافی داشته باشد… !
بازار پُر رونق فروش عروسکهای سکسی در جمهوری اسلامی ایران!
یادداشتی کوتاه دربارهی تجاوز فرهنگی که هر لحظه به شکلی بت عیار بر میآید! بیایید به سادگی از کنار اتّفاقات ضدفرهگی و ضددینی نگذریم. نگوییم فایدهای ندارد، کسی گوش نمیدهد. حتی اگر شده است یک سنگ به سمت تسلیحات مدرن و ضدفرهنگی دشمن که مواضع فرهنگی ما را به بمب و گلوله بستهاند پرتاب کنیم تا فردا از شدت پشیمانی برای این خیانت ناخواسته و یا از روی جهل، سرمان را به دیوار نکوبیم و خودمان را از بلندترین ساختمان شهر به پایین پرت نکنیم! البته پشیمانی نیز سعادتی است که نصیب هر کسی نمیشود! هر چند سودی ندارد!
دَلِه! دَلِه دون دَلِه! کجا بریم یَرِه؟!
در این یادداشت از یک آهنگ خارجی یاد کردم و شرحی بر اینکه هر انسانی پایش به کرهی زمین میرسد از سه چیز نمیتواند فرار کند.
سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟!
زیر پوست سایتهای صیغهیابی و همسریابی چه میگذرد؟ آیا مشکل ازدواج جوانان با یک سایت همسریابی قانونی حل میشود؟ و دربارهی خیلی از چیزهای عجیب و غریبی که شاید تاکنون نمیدانستید!
هویجِ پنسکشوال (همهجنسگرا)!
آیا اگر امام خمینی (ره) بار دیگر زنده میشد، دوباره احساس خطر و اعلام خطر نمیکرد و فریاد “به داد اسلام برسید” سر نمیداد؟!
چند دقیقه حال و حول: به قیمت یک عمر دست و پنجه نرم کردن با بچهغول!
اگر به جای عبارت خشن “قتل_نفس” از عبارت ملیح و لطیف “سقط_جنین” استفاده کنیم، چیزی عوض نخواهد شد. اگر ما بهصورت دلبخواهی و نه ناگزیر (به دلیل بیماری و تجویز پزشک)، دست به اینکار بزنیم، یک قاتل هستیم! ?
پارادوکس عجیب اسپری تاخیری در عصر شتاب!
به فردوسی، حافظ، سعدی و کلّی شاعر و ادیب قرنهای گذشته بیندیشید. ببینید نام و آثارشان چگونه تا به امروز ماندگار شده است. و این آثار عمیق و ماندگار را…