با خودم میگویم دیگر زمانه، زمانهی حاتم طائی نیست، کسی هم مانند ائمه و معصومین علیهالسلام، بخشنده نیست، پتر خباز هم که فقط یک قصه است! و ناگهان به واسطهی مطالعهی یک کتاب، با نامسلمان از من مسلمانتری(!) آشنا میشوم که تمام ثروت خود را بخشیده و باز هم احساس کرده کم است. برای همین رفته یکی از کلیههایش را هم بخشیده و گفته است: اگر کلیهام را اهدا نمیکردم، معنیاش این بود که زندگیام را مهمتر از زندگی ۴۰۰۰ نفر غریبه میدانستم!
کتاب
در این سلسله یادداشت قصد دارم دربارهی انواع و اقسام تکنیکها و ترفندهای شگفتانگیز و مرموز فریب بنویسم. البته نه برای اینکه یاد بگیریم دیگران را فریب بدهیم، برای اینکه یاد بگیریم از دیگران فریب نخوریم! در بخش اول، دربارهی روانشناسی تاریک و سهگانهی تاریک در شخصیت هر فرد نوشتهام تا ذهن شما را برای یادداشتهای بعدی آماده کنم. خواهش میکنم اگر میخواهید از این دنیای وانفسا، روح و جانِ سالم به در ببرید و از آسیبهای عجیب و غریب و پیچیدهی آن در امان بمانید، با دستانداز همراه باشید. متشکرم.
تجاوز فرهنگی، انحطاط فرهنگی، سرگردانی فرهنگی و بالاخره پارگی فرهنگی!
حکایت تلخ و جگرسوز دختران و پسران نوجوان و جوانی که کسی یا کسانی با آنها رابطه جنسی مقعدی برقرار کرده و موقع استخدام و یا ازدواج، ناگهان نگران شدهاند که مبادا این رابطه کشف و آبروریزی شود! آیا داماد میتواند برای سالم بودن مقعد عروس، از پزشکی قانونی درخواست گواهی کند؟ آیا موقع استخدام در مشاغل نظامی، سالم بودن مقعد را بررسی میکنند؟ رابطه جنسی مقعدی بعد از چند بار و بعد از گذشت چه مدت زمانی معلوم میشود؟! آیا علائم رابطهی جنسی مقعدی قابل درمان و برطرفشدنی است؟! ?
شما نباید من را به خاطر خدا کتک بزنید!
آیا با کتک میتوان یک نفر را به کیش و آیین خاصی رهنمون کرد؟ | با ذکر بخشهایی از داستان “تغییر کیش یهودیان” نوشتهی “فیلیپ راث” و خاطرهای واقعی از دوست خوبم “علی دادخواه”
نگویید بیغیرتی، بگویید کاکولدیسم یا اختلال فاختهگری!
وقتی معنا و معنویت، “مختل” شود، اسم تمام رفتارها هم کمکم “اختلال” میشود! و اینکه: روی انواع و اقسام بیغیرتی، اسمهای خارجی مثل کاکولدینگ و تریسام و… بگذارید، تا خیلی قشنگ و ملیح، قبحش بریزد! رواج لاشیگری که نباید خیلی علنی باشد!
مدیون هستید اگر فکر کنید که خلاقیت ژاپن فقط به تولید برق از هر کوفت و زهرماری ختم میشود و یا این خلاقیت منحصر به حوزهی تولید کالا و ارائه خدمات است. خیر! ژاپنیها خلاقیتهای دیگری هم دارند که شما کمتر از آن خبر دارید. مثل خلاقیت ابراز عشق با خوردن معشوق و یا خلاقیت تولید یک ستارهی رسانهای و یا یک سلبریتی از یک آدمخوار!
از بس لهو و لعب و مغازلات زنان و پسران را دیدیم، نتوانستیم تا صبح بمانیم!
بخشی از کتاب «بند بندِ سرگذشتم» که حاوی خاطرات «محمدحسین کاشفالغطاء» است را در این یادداشت آوردم. بخشی جالب که مربوط به کرج قدیم (تقریباً یک قرن پیش) است. این جملهای هم که در تیتر یادداشت میبینید، جزو همان بخش است!
یافتن امید در مراتب پست، بهتر از آن است که هیچ امیدی در زندگی نیابی!
گاهی یک آدم همیشه مست حرف حسابی را میگوید که صد انسان عاقل نمیتوانند بگویند! گاهی یک آدم همیشه مست به معرفت و بصیرتی دست پیدا میکند که صد دانشمند آکادمی نوبل نمیتوانند به آن دست پیدا کنند! گاهی معرفت و هستی، آنور مستی ولو از نوع غیرمجاز و کریه آن خوابیده است تا اینکه در کتابهای دانشگاهی که عقلا و دانشمندان نوشتهاند. و اینکه: در میکده علمیست که در مدرسهها نیست!
چرا آقای رئیسی با مترو به کرج رفت؟!
نویسندهی این یادداشت، نه بعنوان یک کارشناس، بلکه به عنوان شهروند معمولی، نه در مقام قضاوت، بلکه در مقام تردید، بیم آن دارد که آقای رئیسی را به عمد با مترو به کرج برده باشند تا متوجه آن وضعیت ورودی زشت و اسفناکِ شهر کرج نشود. و البته تردیدی ندارم که آقای رئیسی را حتی از نزدیکی اسلامآباد (همان خرابهای که اسمش را اسلامآباد گذاشتهاند!) رد نکردهاند تا متوجه خیلی از چیزهایی که باید بشود، نشود. چیزهایی مانند نقش مسئولان، فرماندارها، استاندارها و شهرداران بیکفایت پیدرپی، بر روی یک شهر بزرگ.
محمد آقا که چکمهی زرد میپوشه قرضشو پس میده!
آیات و قوانین قرآنی زیادی هستند که ثابت میکنند: محمد آقاهایی که چکمهی زرد میپوشند، در هر کسوت و مقامی که باشند، بالاخره یک روز باید قرضهایشان را پس دهند و به وعدههای دروغشان عمل کنند!