آنروز، همینجور که از آن مغازه و اعلامیهها فاصله گرفتم به یاد کارتهای بازی زمان کودکیام افتادم. کارتهای ماشینی که هماندازه بودند ولی روی هر کدام تصویر ماشینی بود که نه قیمتشان هماندازه بود، نه کیفیتشان و نه وضع زندگی صاحبشان. به عنوان مثال روی یکی، تصویر یک بنز بود که زیر پای یک معمار سرمایهدار بود و روی دیگری تصویر یک پیکان که زیر پای یک مرد عیالوار و مستاجر که باید از صبح تا شب با آن کار میکرد تا بهزور میتوانست قسط آن ماشین و خرج زندگیاش را در بیاورد.
شرح ماجرای عجیب دفع توطئهای که به احتمال زیاد توهّم نبود!
گمان خوشبینانهام این است که چون در چندسال اخیر، کلّی یادداشت در صفحهی ویرگولم نوشتهام که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم و با لحنها و شیوههای مختلف به «سواد رسانهای» مربوط میشده، یک نفر از کسانی که مرا میشناخته، قصد داشته است که بنده را مورد آزمایش قرار بدهد (میخواسته دستانداز را دست بیندازد!) و گمان بدبینانهام این است که فردی، به دلیل بحث و جدلهای این چند سال، قصد داشته به نحوی انتقام بگیرد و یا اینکه پای کلاهبرداری اینترنتی، فیشینگ و توطئههایی دیگری در کار بوده است. خدا را شکر که هر چه بود، به خیر گذشت.
مثل یهودا در قدیم دروغ میگویی و فریب میدهی!
امروز وقتی جنایتها، کودککُشیها و نسلکُشیهای بیامان رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکا در غزه را میبینم، به طرز عجیبی، یکی از آهنگهای باب دیلن، به نام “اربابان جنگ” را به خاطر میآورم. اربابان جنگ، آهنگی است که دیلن آن را در زمستان ۱۹۶۲ – ۱۹۶۳ نوشته است. درست است که این آهنگ در زمان جنگ سرد نوشته و اجرا شده است، ولی پیام آن تا زمانی که جنگهای داد و بیداد تداوم داشته باشد، تازهی تازه خواهد بود.
برادر بزرگتر | سوژهای برای ساخت یک فیلم کوتاه با موضوع فداکاری
حکایت داستان کوتاهی که پنج سال پیش نوشتم و حالا به این نتیجه رسیدم که اگر یک فیلم کوتاه شود، بهتر است.
به حصارها اندیشیدهای؟
طبق پیشگوییهای منجمین ایرانی سال ۱۴۰۳ سال فراوانی است (طنز)
خدا را هزار مرتبه شکر، طبق پیشگوییهای منجمین کارکُشتهی ایرانی سال ۱۴۰۳، سال فراوانی است. فراوانیهایی که شاید هرگز تصوّرش را هم نکنید! برخی از این فراوانیها را برای شما میآورم تا با آغوش هرچه بازتر به استقبال سال جدید رفته و او را بهخوبی تحویل بگیرید!
ارتباط عجیب بیماری «زونا»، با مشکلات و معضلات بزرگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور، در این است که این بیماری نیز در ابتدا از یک بیماری کوچکتر به نام «آبله مرغان» که کم و بیش همه از آن مطلع هستند؛ شروع میشود و به راحتی نیز درمان است. امّا این درمان راحت، گویا فقط در ظاهر اتّفاق میافتد و ویروس بیماری، هنوز در بدن جا خوش کرده است و منتظر است تا بار دیگر به صورت عمیقتر و با وسعت درد بیشتری فعّال شده و دوباره برگردد.
به کدام کشف حجاب دلخوشی؟
یافتن امید در مراتب پست، بهتر از آن است که هیچ امیدی در زندگی نیابی!
گاهی یک آدم همیشه مست حرف حسابی را میگوید که صد انسان عاقل نمیتوانند بگویند! گاهی یک آدم همیشه مست به معرفت و بصیرتی دست پیدا میکند که صد دانشمند آکادمی نوبل نمیتوانند به آن دست پیدا کنند! گاهی معرفت و هستی، آنور مستی ولو از نوع غیرمجاز و کریه آن خوابیده است تا اینکه در کتابهای دانشگاهی که عقلا و دانشمندان نوشتهاند. و اینکه: در میکده علمیست که در مدرسهها نیست!
مدتی است که من همهچیز میشوم و همهچیز من!
باران ریز و تندی بر سرم میریزد، ولی خوشحالم که چتری ندارم، من آن باران ریز و تُند میشوم و آن باران، من!