آیا با کتک میتوان یک نفر را به کیش و آیین خاصی رهنمون کرد؟ | با ذکر بخشهایی از داستان “تغییر کیش یهودیان” نوشتهی “فیلیپ راث” و خاطرهای واقعی از دوست خوبم “علی دادخواه”
داستان
8 مقاله
8
برادر بزرگتر | سوژهای برای ساخت یک فیلم کوتاه با موضوع فداکاری
1 دقیقه زمان مطالعه
0
1 دقیقه زمان مطالعه
0
حکایت داستان کوتاهی که پنج سال پیش نوشتم و حالا به این نتیجه رسیدم که اگر یک فیلم کوتاه شود، بهتر است.
1 دقیقه زمان مطالعه
0
بخشهایی زیبا از رسالهی “مباحثهی شب و روز” نوشتهی خواجه عبدالله انصاری که خواندن آن میتواند روح و جان شما را جلا داده و شما را جزو شیفتگان معنویت شب قرار دهد.
آزادی و هپروت! (شاید طنز)
8 دقیقه زمان مطالعه
0
8 دقیقه زمان مطالعه
0
یک مکان پر درختی بود که همه بهش میگفتند جنگل. توی این جنگل جک و جانورها داشتند زندگیشان را میکردند که ناگهان یک بُز شعار “آزادی” سر داد و فضای جنگل را ملتهب کرد!
3 دقیقه زمان مطالعه
0
حتی زنبورهایی که از دانشگاه جنگل شرقی، فارغالتحصیل میشدند، با اینکه فقط سه واحد درسی را با استاد گرگ بالاندیدهی هفتخط گذرانده بودند، سعی میکردند با ویزویز کردن، زوزه بکشند!
ای کاش کمتر نامرئی شده بودیم!
4 دقیقه زمان مطالعه
0
4 دقیقه زمان مطالعه
0
داستانی گفتوگومحور که شخصیتهای اصلی آن دو خواهر و برادر خردسال اهل نوار غزه هستند.
چهار بیکار متخصص!
2 دقیقه زمان مطالعه
0
2 دقیقه زمان مطالعه
0
داستانک”فاصله!”
1 دقیقه زمان مطالعه
0
1 دقیقه زمان مطالعه
0
صفحه 1 از 1