بیایید فرض کنیم که جهنم با آن همه ترسناکی و وحشتناکیاش، آتشی به اندازهی آتش یک چوب کبریت داشته باشد. مگر نه این است که آتش یک چوب کبریت هم برای سوزاندن یک جنگل کافی است؟ مگر نه این است که ما حتی آتش یک چوب کبریت را هم نمیتوانیم تاب بیاوریم، پس چرا اینقدر به گناه اصرار میورزیم؟ بیایید گستاخانه و دور از جان، مانند یک کافرِ محتاط(!) تصوّر کنیم که تمام آیات قرآن و روایاتی که در وصف جهنم آمده است، به اندازهی آتش یک چوب کبریت درست هستند. آیا از همان میزان صحت نیز نباید ترسید؟ پس ما را چه شده است که این روزها حتی به اندازهی آتش همان یک چوب کبریت هم از جهنم نمیهراسیم؟!
اجتماعی
شما را به خدا بلد نیستید، روی منبر پیغمبر ننشینید. حرام است والله!
شیخ حسین انصاریان، به تعبیر “گوشت تلخ” که آقای پناهیان دربارهی پیامبر و حضرت علی (علیهالسلام) به کار برد، اعتراض سختی کرد و وقتی هم ایشان در خصوص این لفظی که به کاربرده بود، توضیحاتی داد، گفت: «توجیهات بیان شده روز بعد هم یک قرون ارزش نداره، چون دفاع از خود بوده، نه از امیرالمومنین و پیغمبر. شما را به خدا بلد نیستید، روی منبر پیغمبر ننشینید. حرام است والله.» اجازه بدهید بنده جسارت کنم و بگویم که از نظر حقیر اوضاع خود شما از جناب پناهیان، بهتر نیست. لطف کنید یکبار که از منبر پایین آمدید، سر فرصت، به فیلم سخنرانیهای خودتان، مثل سخنرانیهای شب احیای همین امسال خودتان در حسینهی همدانیها گوش بدهید و سعی کنید منابع معتبر آنها را یک به یک پیدا و منتشر کنید. قول میدهم اگر اینکار را کردید، بنده به خودم زنگوله ببندم و یکشبانهروز مثل بز معمع کنم.
هوش مصنوعی غلط کرد با شما!
چند روزی است یک سایت که برای مردم ایران، به خصوص برای دخترها و زنهای ایرانی، نسخه میپیچد که چه بپوشند و چه نپوشند، فیلمی را بارگذاری کرده و گفته است که از هوش مصنوعی خواستهاند که هر شهر ایران را متناسب با آداب، فرهنگ و رسوم و رنگ بوی آن، تبدیل به یک سبک پوشش کند و نتیجه بسیار بامزه از آب درآمده است! و با این سوالها به جذب مخاطب پرداخته است: «اگر شهرهای ایران استایل بودند، تبریز چه شکلی بود؟ اصفهان خوشاستایلتر است یا تبریز؟ یزد زیباتر بود یا رشت؟!» و زیر فیلم هم پرسش کردهاند: «نظرتون در مورد این استایلها چیه؟ سبک پوشش شما به کدوم شهر نزدیکتره؟» وقتی این فیلم را دیدم گفتم «هوش مصنوعی غلط کرد با شما!»
نه! تو هرگز نمیتوانی بفهمی چه احساسی دارد تا وقتی که برای خودت اتفاق بیفتد!
ای خانوادههای شهداء!، ای مردم جنگزده!، ای مردم سیلزده!، ای مردم زلزلهزده!، ای دختران هتکحرمتشده!، ای گرسنگان!، ای تشنگان!، ای بیخانمانها!، ای کارتنخوابها!، ای پسران و دختران جوانی که دوست دارید ازدواج کنید و سر و سامان بگیرید ولی نمیتوانید!، ای آنها که دارید شرمندهی خانوادهتان میشوید!، ای در راهماندگان!، ای واماندگان!، ای یتیمان!، ای بینوایان!، ای…!، ای هر کسی به جز خودم! اگر روزی به شما گفتم که درکتان میکنم، در پاسخ به این حرفم، با صدایی بلند و محکم بگویید: «تو غلط کردی و هفت جدّ و آبادت!»
مرز بخشندگی تا کجاست؟! و ای مسلمان! تو چقدر بخشندهای؟!
با خودم میگویم دیگر زمانه، زمانهی حاتم طائی نیست، کسی هم مانند ائمه و معصومین علیهالسلام، بخشنده نیست، پتر خباز هم که فقط یک قصه است! و ناگهان به واسطهی مطالعهی یک کتاب، با نامسلمان از من مسلمانتری(!) آشنا میشوم که تمام ثروت خود را بخشیده و باز هم احساس کرده کم است. برای همین رفته یکی از کلیههایش را هم بخشیده و گفته است: اگر کلیهام را اهدا نمیکردم، معنیاش این بود که زندگیام را مهمتر از زندگی ۴۰۰۰ نفر غریبه میدانستم!
آموزش تکنیکها و ترفندهای شگفتانگیز فریب | بخش دوم: تکنیک “فوریت”
تکنیک فوریت، یکی از همان تکنیکهایی است که خیلی از سایتهای فروش کالا و خدمات، با استفاده از آن ما را گول میزنند تا کالا و خدماتی که نیاز نداریم را بخریم. یکی از همان تکنیکهایی است که با استفاده از آن ما را در مذاکرات تحت فشار قرار میدهند تا به خواستههایشان برسند. یادگیری این تکنیک، از یک سو به ما کمک میکند تا دیگران نتوانند برای رسیدن به خواستههایشان، به راحتی ما را تحت فشار قرار دهند و از سوی دیگر به ما کمک میکند تا راحتتر بتوانیم به خواستههای خودمان (که امیدوارم خواستههای خوب و خداپسندانه باشند، نه خواستههای بد و شیطانپسندانه) برسیم.
در این سلسله یادداشت قصد دارم دربارهی انواع و اقسام تکنیکها و ترفندهای شگفتانگیز و مرموز فریب بنویسم. البته نه برای اینکه یاد بگیریم دیگران را فریب بدهیم، برای اینکه یاد بگیریم از دیگران فریب نخوریم! در بخش اول، دربارهی روانشناسی تاریک و سهگانهی تاریک در شخصیت هر فرد نوشتهام تا ذهن شما را برای یادداشتهای بعدی آماده کنم. خواهش میکنم اگر میخواهید از این دنیای وانفسا، روح و جانِ سالم به در ببرید و از آسیبهای عجیب و غریب و پیچیدهی آن در امان بمانید، با دستانداز همراه باشید. متشکرم.
تجاوز فرهنگی، انحطاط فرهنگی، سرگردانی فرهنگی و بالاخره پارگی فرهنگی!
حکایت تلخ و جگرسوز دختران و پسران نوجوان و جوانی که کسی یا کسانی با آنها رابطه جنسی مقعدی برقرار کرده و موقع استخدام و یا ازدواج، ناگهان نگران شدهاند که مبادا این رابطه کشف و آبروریزی شود! آیا داماد میتواند برای سالم بودن مقعد عروس، از پزشکی قانونی درخواست گواهی کند؟ آیا موقع استخدام در مشاغل نظامی، سالم بودن مقعد را بررسی میکنند؟ رابطه جنسی مقعدی بعد از چند بار و بعد از گذشت چه مدت زمانی معلوم میشود؟! آیا علائم رابطهی جنسی مقعدی قابل درمان و برطرفشدنی است؟! 🔞
شما نباید من را به خاطر خدا کتک بزنید!
آیا با کتک میتوان یک نفر را به کیش و آیین خاصی رهنمون کرد؟ | با ذکر بخشهایی از داستان “تغییر کیش یهودیان” نوشتهی “فیلیپ راث” و خاطرهای واقعی از دوست خوبم “علی دادخواه”
نگویید بیغیرتی، بگویید کاکولدیسم یا اختلال فاختهگری!
وقتی معنا و معنویت، “مختل” شود، اسم تمام رفتارها هم کمکم “اختلال” میشود! و اینکه: روی انواع و اقسام بیغیرتی، اسمهای خارجی مثل کاکولدینگ و تریسام و… بگذارید، تا خیلی قشنگ و ملیح، قبحش بریزد! رواج لاشیگری که نباید خیلی علنی باشد!